eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
136 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
381 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰هفده شهریور از است 💢 : «یادتان نرود که ما یک ۱۷ شهریور داشتیم. ۱۷شهریور از ایّام الله است. و باید یادمان نرود این را.» 📌 به مناسبت جنایت رژیم پهلوی در به خاک و خون کشیدن مردم در روز ۱۷ شهریور ۵۷ ┏━━━🥀🌸🥀━━━┓ 🌸@nooorelhedaayh🌸 ┗━━━ 🥀🌸🥀━━━┛ کانال نور الهدایه ⬆️🥀
51.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوحه مشهور «درب العشک» با نوای مداح جوان محمد جنامی و زیرنویس فارسی مداح نغمه مشهور اربعین امسال که علاوه بر فضای مجازی، در بسیاری از موکب‌های ایرانی و عراقی مورد استقبال قرار گرفته، محمد جنامی (مداح جوان دهه هفتادی) است که از عرب‌زبان‌های استان خوزستان است. جنامی، متولد و ساکن خرمشهر است و سالهاست در بسیاری از هیأت‌های ایران و عراق، مداحی می‌کند. او چند سال پیش در آستانه محرم، قطعه‌ای به نام «ریح الدموع» را با محمد فصول به زبان فارسی و عربی اجرا کرد که هنوز هم در بسیاری از مواکب اربعین، پخش می‌شود. نغمه شنیدنی این مداح جوان که اربعین امسال، اینچنین مورد استقبال قرار گرفته «درب العشک» نام دارد که سروده حسین الکربلایی است. امسال از این مداح جوان علاوه بر این مداحی، دو قطعه دیگر به نامهای «مجانینه» و «هلا باربعینه» منتشر شده که مورد استقبال قرار گرفته است. زیرنویس فارسی این اثر توسط عباس رزیجی انجام شده است و به مناسبت اربعین حسینی، تقدیم نگاهِ حسینی مخاطبان این شبکه خواهد شد. 🆔️ *شبکه دو سیما در شبکه های اجتماعی* [ایتا](eitaa.com/tv2_irib) [بله](https://ble.ir/tv2_irib) [سروش](https://splus.ir/tv2_irib) @beshetabim 🍃با دوستانه تا ظهور🍃
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 آیات ۱۳۰تا۱۳۲ سوره انعام 💥يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقَآءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰٓ أَنْفُسِنَا ۖ وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ شَهِدُوا عَلَىٰٓ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ (۱۳۰) 💥ذَٰلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا غَافِلُونَ (۱۳۱) 💥وَ لِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا ۚ وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (۱۳۲) : ای گروه جنّ و انس! آیا برای شما از جنس خودتان پیامبرانی نیامدند كه همواره آیات مرا بر شما می‌ خواندند و شما را از دیدار امروزتان هشدار می‌ دادند؟ می ‌گویند: ما به زیان خود گواهی می ‌دهیم و زندگی دنیا آنان را فریفت، و به زیان خود گواهی می ‌دهند كه كافر بودند (۱۳۰) این برای این است كه پروردگارت مردم شهرها و آبادی‌ ها را در حالی كه اهلشان بی‌خبر باشند، از روی ستم هلاک نمی ‌كند (۱۳۱) و برای هر كدام به سزای آنچه انجام می ‌دادند، درجاتی است؛ و پروردگارت از آنچه انجام می ‌دهند بی‌خبر نیست (۱۳۲) 🌷 : گروه 🌷 : آیا نیامدند 🌷 : پیامبران 🌷 : حکایت می کنند 🌷 : هشدار می دهند 🌷 : دیدار 🌷 : آنان را فریفت 🌷 : زندگی 🌷 : گواهی می دهند 🌷 : آبادی ها 🌷 : انجام می دهند در آيات گذشته سرنوشت شيطان صفتان ستمگر در روز رستاخيز بيان شده، براى اين كه تصوّر نشود آنها در حال غفلت دست به چنين اعمالى زدند در اين آيه و دو آيه بعد روشن مى‌ سازد كه به اندازه كافى هشدار به آنها داده شده و اتمام حجّت گرديده است. لذا در روز قيامت به آنها مى‌ گويد: «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا؛ ای گروه جن و انس! آیا برای شما از جنس خودتان پیامبرانی نیامدند که همواره آیات مرا بر شما می خواندند و شما را از دیدار امروزتان هشدار می دادند؟» از آنجا كه روز رستاخيز روز كتمان نيست و نشانه‌ هاى همه چيز آشكار است و هيچ كسی نمى ‌تواند چيزى را پنهان دارد، همگى در برابر اين پرستش الهى، اظهار مى ‌دارند: «قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا؛ می گویند: ما به زیان خود گواهی می دهیم» که چنین پیامبرانی آمدند و پیام های تو را به ما رسانیدند، اما مخالفت کردیم. آرى! دلايل كافى از طرف پروردگار در اختيار آنها بود و آنها راه را از چاه مى‌ شناختند «وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا؛ ولی زندگی دنیا آنان را فریفت» بار ديگر تأكيد مى ‌كند كه «وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ؛ و به زبان خود گواهی می دهند که کافر بودند» سپس می فرماید: «ذلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ؛ این برای این است که پروردگارت مردم شهرها و آبادی ها را در حالی که اهلشان بی خبر باشند، از روی ستم هلاک نمی کند» ممكن است كلمه «بظلم» به اين معنى باشد كه افراد غافل را از روى ظلم و ستم كيفر نمى ‌دهد زيرا كيفر دادن آنها در اين حال، ظلم و ستم است و خداوند برتر از اين است كه درباره كسى ستم كند. و سپس می فرماید: «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمّا يَعْمَلُونَ؛ و برای هر کدام به سزای آنچه انجام می دادند، درجاتی است؛ و پروردگارت از آنچه انجام می دهند بی خبر نیست» بار ديگر بر اين حقيقت تأكيد مى ‌كند كه تمام مقام ها و «درجات» و «دركات» زاييده اعمال خود آدمى است و نه چيز ديگر. 🔹پیامهای آیات ۱۳۰تا۱۳۲ انعام ✅ و ‌ هر دو مکلف به پذیرش دعوت پیامبرانند. ✅ قوی ترین ضامن اجرای احکام الهی برای اصلاح فرد و جامعه، ایمان به است. ✅ دنیا خواهی، عامل بی اعتنایی به دعوت های انبیاست. ✅ کیفر دادن ، از شئون ربوبیت خداوند است. ✅ عادل است و مرتبه ی هر کسی را طبق عملکرد خود او قرار می دهد. ✅ سعادت و شقاوت ، بسته به اعمال اوست. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
ژاله خون شد https://www.aparat.com/v/7zNwT 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🌹هفده شهریور 57یا جمعه سیاه🌹 گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف دولت جمشید آموزگار مجبور به استعفا شد و محمدرضا شاه، جعفر شریف امامی را که از سران فراماسونری و 15 سال رییس مجلس سنا بود به قصد كنترل اوضاع، مأمور تشكیل كابینه جدید كرد. رژیم شاه با این تغییر و تحول و اعلام سیاست آشتی ملی و احترام به روحانیت، سعی داشت اوضاع را كنترل كرده و از خشم و نفرت عمومی بكاهد؛ اما، هوشیاری حضرت امام خمینی (ره)‌ باعث شد كه ایشان طی پیامی خطاب به ملت ایران نقشه رژیم را رسوا و مردم انقلابی را بیش از پیش آگاه و خروشان نمایند. به این ترتیب در 13 شهریور 1357 كه مصادف با روز عید فطر بود راهپیمایی تاریخی و عظیمی برپا شد. این تظاهرات در روز 16 شهریور ماه بار دیگر تكرار شد و در بین مردم اعلام شد كه صبح روز بعد، یعنی 17 شهریور ماه در میدان و خیابان ژاله (شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت. در اولین ساعات جمعه 17 شهریور ماه، رژیم شاه توسط ارتشبد غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران اعلام حكومت نظامی كرد؛ اما مردم در میدان ژاله (شهدای كنونی)‌ تجمع كردند و ناگهان با دیدن تانک‌ها و زره‌پوش‌های نظامی و مأموران مسلسل به دست حكومت نظامی غافلگیر شدند. مأموران مسلح پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و مردم بی‌گناه را به خاك و خون كشیدند. عده زیادی از مردم در این روز توسط دژخیمان رژیم به شهادت رسیدند، اما این حادثه نقطه عطفی جهت افزایش خشم و اعتراض عمومی مردم و رسوایی بیش از پیش رژیم گردید و در تاریخ ننگین ستم‌شاهی به عنوان جمعه سیاه و جمعه خونین برای همیشه باقی ماند.🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها سند تصویری از فاجعۀ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ که سرنوشت رژیم شاه و انقلاب را یکسره کرد. در این روز با دستور مستقیم شاه، مأموران شاهنشاهی، مردم تهران را به رگبار بستند و صدها نفر را به خاک و خون کشیدند. برای تحویل هر جنازه به ازای هر گلوله روی بدن شهید مبلغ پنج هزار ریال معادل پانصد تومان که حقوق یک ماه کارگر در سال ۵۷ بود ، پول گرفتند!! و بسیاری از جنازه های شهدا را هم معدوم و مفقود کردند تا تعداد دقیق شهدا مشخص نشود شاه جنایتکار در مصاحبه تلفنی با خبرنگار خارجی برای توجیه این کشتار گفت : این تظاهرات توسط سازمان های برانداز بین المللی سازماندهی شده بود! این فیلم قابل توجه کسانیکه میگن شاه رفت چون نمی‌خواست مردم رو بکشه! تا توانست مردم رو کشت وقتی که دید اثر نداره ، فرار کرد ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 🔹اربعین سال آینده می‌خواهی زائر حضرت سیدالشهداء(ع) باشی؟ 🎥 از حالا باید آماده شوی 👤 مرحوم آیت الله مصباح یزدی 💠 جامعه‌فعالان‌مردمی‌اربعین ▫️@jarbaein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | حسین(ع) چراغ هدایت است ☝ بخشی از بیانات امروز رهبر انقلاب در مراسم عزاداری اربعین حسینی با حضور هیئت‌های دانشجویی دانشگاه‌های سراسر کشور. ۱۴۰۲/۰۶/۱۵ 🖼 | 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 🔹«چه کربلا نرفته‌ها، که کربلایی شدن...» بی‌قراری شهید فخری زاده برای سفر کربلا 🔹 می‌دونستید دانشمند شهید محسن فخری زاده، کربلا نرفته بود؟! ▫️ ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیت‌های امنیتی که داشت نمی‌تونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود. ▫️ یک بار به حاج قاسم گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین(ع) نرفتم یه بار برم و بیام.. ▫️ حاج قاسم بهش گفته بود: محال نیست، اما من موافق نیستم. ▫️چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه ! ▫️روایت حاج حسین کاجی از شهید گران‌قدر فخری زاده ... شادی روح شهدا صلواتی بامحبت ختم بفرمایید. 💠 جامعه فعالان‌مردمی‌اربعین ▫️@jarbaein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش 😋😍 از بین بردن بوی تخم مرغ تو کیک👇 . ۲ تا عامل اصلی باعث ایجاد بوی تخم مرغ توی کیک میشن: اولی رو تو فیلم گفتم و دومی در انتهای کپشن بخش فر . 🟠 قالب تهچینه که توش کیک پختم و سایزش ۱۷ هست و کم حجمه. اگر میخواید تو قالب گرد ۲۰ الی ۲۲ سانت بپزید همه مواد رو ۲ برابر کنید. ✅ مواد لازم: تخم مرغ متوسط: ۲ عدد ( حدود ۱۲۰ گرم با پوست) شکر دونه ریز: نصف پیمانه ( ۱۰۰ گرم) وانیل: ۱/۳ ق چ روغن مایع: ۱/۳ پیمانه ( ۶۵ گرم) شیر : نصف پیمانه (۱۰۰ گرم) آرد قنادی: ۱ پیمانه هوادهی شده ( ۱۲۵ گرم) پودر کاکائو ترک: ۲ ق غ (۲۰ گرم) بیکینگ پودر: ۱ ق چ (۴ گرم) . ✅ سس براق شکلاتی: ۵۰ گرم خامه صبحانه ۵۰ گرم شکلات شیری یا تلخ سکه ای ۱۰ گن مایع خامه رو بذارید رو حرارت مستقیم تا ذوب شه همین که اطرافش ریز ریز جوشید شکلات و روغن رو اضافه کنید و خاموش کنید و هم بزنید تا ذوب شه. و همون طور داغ بریزید رو کیک😋🥹🤌 . ✅ دما و زمان پخت: فر از یک ربع قبل با دمای گفته شده روشن شه: فر برقی: ۱۶۵ درجه فر گازی: ۱۸۰ درجه توستر و سولار: ۱۵۵ درجه طبقه وسط حدود ۳۵ دقیقه اگر دمای فر کم باشه تابم پخت طولانی میشه و کیک بوی بد تخم مرغ میگیره. (مثل اکثر کیکای اسفنجی) پس حتما از تنظیم‌بودن دمای فر مطمئن شید.👍 با تشکر از همکار محترممون فاطمه فغانیان🌹 👩🏻‍🍳🎂دهکده کیک خانگی🎂👩🏻‍🍳 🍰 @dehkade_cake_home 🍰
🌷قسمت بیست ویکم🌷 صدای ضجه هایش اشکم را در آورده بود و غذا از گلویم پایین نمیرفت.وقتی قرار شد سوار ماشین بشویم ،او را هم سوار کردیم.طفلک وسط راه خوابش برد.سرراه رفتیم خانه پدرم،چون باید پارچه های سبزی را که مادر بزرگت بی بی پولک دوزی کرده بود و در داخلش نان و برنج و صدقه گذاشته بود،به کمر و بازویم می بست. بعد باید میرفتیم خانه شما تا پدرت آن هارا باز کند. از داخل ماشین گریه من هم شروع شد و تو مدام میگفتی:((سمیه گریه نکن!جان مصطفی گریه نکن! به خدا زشته!)) اما دست خودم نبود و اشک هایم پشت هم می آمدند .آخرشب،وقتی به خانه خودمان رفتیم،بعضی ها به شوخی به سجاد و سبحان میگفتند :((عروس کِشونه و شما برادرا این قدر بیخیال؟))میخندیدند:((ما قبلا دوماد کُشون راه انداختیم و دیگه نگران نیستیم!)) تنها که شدیم،از من اشک و آه بود و از تو قربان صدقه. صبح که چشمانت را باز کردی اولین حرفت این بود:((چرا چشمات این طوری شده عزیز؟)) _دلم برای مامانم تنگ شده! _به خدا ساعت سه نیمه شب ازشون جدا شدیم ! الان تازه نُه صبحه ! چه دلتنگی ای؟ اما اشک های من بند نمی آمدند .آخر سر گفتی:((بلند شو بریم اونجا!)) _نه اصلا! قراره برای ما صبحونه بیارن.تازه تا سه روز هم نباید اونجا بریم . بعدش باید بریم مادر زن سلام. زنگ زدی به مامانم:((مادرجون نمیخواد صبحانه بیارین.مامیایم اونجا.)) رو کردی به من:((حالا برو دست و صورتت رو بشور تا بریم خونه مامانت.)) _با این چشما؟ _آره،با همین چشما تا بفهمن چه پدری از من در آوردی! زندگی دونفره ما در آپارتمانی کوچک شروع شد،مثل یک قطره عسل شیرین .هر چند دل تنگ خانواده ام میشدم،برای تو شده بودم کد بانوی خانه. برای پخت و پز آدم بی دست و پایی نبودم. ایامی که مادربزرگ مریض بود و مامانم بیشتر وقت ها در بیمارستان و کنار او بود،من غذا میپختم. هر چند خراب کاری هم کم نکرده بودم.به قول مامان،کار نیکو کردن از پر کردن است.یک بار آن قدر به شش پیمانه برنج چنگ زدم که همه پودر شد و از ترسم ریختم تو ابکش و گذاشتم جلوی آفتاب و بعد هم ریختم داخل سطل برنج!دفعه بعد هم برنج را نشسته بار گذاشتم که شد کته ای سیاه! از این کار ها باز هم کردم،اما کم کم راه افتادم.اولین روز،درخانه خودمان هم چون گاز نداشتیم از سوپری سر کوچه یک تن ماهی و یک بسته نان لواش خریدم ،سفره انداختم و سالادی خوش آب و رنگ درست کردم و منتظر نشستم تا بیایی.آمدی و کلی از دست پختم تعریف کردی! اما آخرین لقمه را فرونداده بودی که بلند شدی و ساک خودت را بستی. _کجا آقا مصطفی؟ _بچه رو میبرم استخر. تنهایی آزارم میداد،ولی میدانستم اعتراضم بی فایده است.هنوز در رو دربایستی با تو بودم.گاز و ماشین لباسشویی هم وصل نبود و باید میماندی و این هارا راه مینداختی،اما تو رفتی و من هم اعتراضی نکردم.یک هفته شد،دوهفته شد و من فهمیدم خیلی گرفتاری و من باید خودم به یکی تلفن بزنم که از بیرون بیاید و این کارهارا انجام بدهد.مادرت فهمید و گفت:((سمیه جان ،مصطفی در خانه که بود دست به سیاه و سفید نمیزد،تو به کارش بگیر!)) اما من دلم نمی آمد،چون میدانستم مردان بزرگ برای کارهای بزرگ ساخته شده اند.این طور کارها به دست و پایت تار می تنید و کارهای فرهنگی پایگاه برایت در اولویت بود. من باید کاری میکردم که هم درسم را بخوانم،هم به پایگاه برسم و هم به کارهای خانه. ادامه دارد...✅🌹
🔴ابو علی میگفت زمان صدام که مشایه ممنوع بود یکی از دوستانش با همراهی ۳ نفر دیگه یک ماشین خراب رو از بغداد تا کربلا هل دادند و هر وقت شرطه های صدام میپرسیدند دارید چه میکنین میگفتند ماشینمون خراب شده داریم هلش میدیم ▪️قدر این زیارت رفتن های بی خطر و در امنیت رو بدونید روح حاج قاسم و ابومهدی و همه شهدای مدافع حرم شاد ➕آسِید مهدی 🔴 👇 @bidariymelat
🔺یادمان نرود که از صدقه سر چه کسانی، راحت در این مسیر قدم گذاشتیم شادی روح و تمام مدافعان امنیت و وطن صلوات🌷 ما تا ظهور پا رکاب خواهیم ایستاد
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 آیات ۱۳۳و۱۳۴ سوره انعام 💥وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ ۚ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَآءُ كَمَآ أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ (۱۳۳) 💥إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ ۖ وَمَآ أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (۱۳۴) : و پروردگارت بی ‌نیاز و صاحب رحمت است، اگر بخواهد همه شما را هلاک می ‌نماید، و پس از شما هر نسلی كه بخواهد جایگزین شما می ‌كند، همان گونه كه شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورد (۱۳۳) بی‌تردید آنچه به شما وعده می ‌دهند، آمدنی است؛ و شما عاجز كننده خدا نیستید (۱۳۴) 🌷 : بی نیاز 🌷 : صاحب رحمت 🌷 : جایگزین شما می کند 🌷 : پدید آورد 🌷 : نسل 🌷 : دیگران 🌷 : به شما وعده می دهند 🌷 : آمدنی 🌷 : عاجزکنندگان اين آيات همانند سایر آیات سوره انعام در نازل شده است. این آیات در واقع استدلالى است براى آنچه در آيات پيش در زمينه عدم ظلم پروردگار بيان شد، مى‌ فرمايد: «وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ؛ و ‌پروردگارت بی نیاز و صاحب رحمت است» بنابراين، دليلى ندارد كه بر كسى كوچكترين ستم روا دارد، زيرا كسى مى ‌كند كه يا نيازمند باشد يا خشن و سنگدل؛ به علاوه نه نيازى به اطاعت شما دارد و نه بيمى از گناهانتان، زيرا «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ؛ اگر بخواهد همه شما را هلاک می نماید و پس از شما هر نسلی که بخواهد جایگزین شما می کند، همان گونه که شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورد» بنابراين، او هم بى ‌نياز و هم و هم قادر بر هر چيز است؛ با اين حال تصور ظلم درباره او ممكن نيست و با توجّه به قدرت بى ‌پايان خدا روشن است كه: «إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ؛ بی تردید آنچه به شما وعده می دهند، آمدنی است؛ و شما عاجز کننده خدا نیستید» 🔹ﭘﻴﺎمﻫای آیات ۱۳۳و۱۳۴ انعام ✅ ﺗﻨﻬﺎ ﺑی ﻧﻴﺎﺯ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑی ﻧﻴﺎﺯ ﻧﺒﻴﻨﻴﻢ. ✅ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﺍﻥ، ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﻢ ﺑﺘﺮﺳﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺤﻮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻟﻬی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ✅ ﺑﻘﺎی ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﺑﺸﺮی، ﺑﻪ ﻣﺸﻴّﺖ ﺍﻟﻬی ﺑﺴﺘﮕی ﺩﺍﺭﺩ. ✅ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ، ﻧﻔﻊ ﻭ ﺯﻳﺎﻧی ﺑﺮﺍی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ✅ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﻣﺎ ﺑی ﻧﻴﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺩﺳﺘﻮﺭﻫﺎی ﻋﺒﺎﺩی، ﻋﺎﻣﻞ ﺭﺷﺪ ﺧﻮﺩﻣﺎﺳﺖ. ✅ ﺭﺣﻤﺖ ، ﻓﺮﺍﮔﻴﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟی ﮔﺎﻫی ﺑﺸﺮ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻳی ﻣی ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣی ﻛﻨﺪ. ✍تهیه و تنظیم :عاشوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بالارفتن فشار مجری شبکه اینترنشنال از استقبال باشکوه مردم از پیاده‌روی اربعین: ایرانیان، پیاده‌روی اربعین را مدیون آمریکایی‌ها هستند! 🔴به کمپین فصل بیداری بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1635647570C3725f53a3d
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 آیات ۱۳۳و۱۳۴ سوره انعام 💥وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ ۚ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَآءُ كَمَآ أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ (۱۳۳) 💥إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ ۖ وَمَآ أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (۱۳۴) : و پروردگارت بی ‌نیاز و صاحب رحمت است، اگر بخواهد همه شما را هلاک می ‌نماید، و پس از شما هر نسلی كه بخواهد جایگزین شما می ‌كند، همان گونه كه شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورد (۱۳۳) بی‌تردید آنچه به شما وعده می ‌دهند، آمدنی است؛ و شما عاجز كننده خدا نیستید (۱۳۴) 🌷 : بی نیاز 🌷 : صاحب رحمت 🌷 : جایگزین شما می کند 🌷 : پدید آورد 🌷 : نسل 🌷 : دیگران 🌷 : به شما وعده می دهند 🌷 : آمدنی 🌷 : عاجزکنندگان اين آيات همانند سایر آیات سوره انعام در نازل شده است. این آیات در واقع استدلالى است براى آنچه در آيات پيش در زمينه عدم ظلم پروردگار بيان شد، مى‌ فرمايد: «وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ؛ و ‌پروردگارت بی نیاز و صاحب رحمت است» بنابراين، دليلى ندارد كه بر كسى كوچكترين ستم روا دارد، زيرا كسى مى ‌كند كه يا نيازمند باشد يا خشن و سنگدل؛ به علاوه نه نيازى به اطاعت شما دارد و نه بيمى از گناهانتان، زيرا «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ؛ اگر بخواهد همه شما را هلاک می نماید و پس از شما هر نسلی که بخواهد جایگزین شما می کند، همان گونه که شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورد» بنابراين، او هم بى ‌نياز و هم و هم قادر بر هر چيز است؛ با اين حال تصور ظلم درباره او ممكن نيست و با توجّه به قدرت بى ‌پايان خدا روشن است كه: «إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ؛ بی تردید آنچه به شما وعده می دهند، آمدنی است؛ و شما عاجز کننده خدا نیستید» 🔹ﭘﻴﺎمﻫای آیات ۱۳۳و۱۳۴ انعام ✅ ﺗﻨﻬﺎ ﺑی ﻧﻴﺎﺯ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑی ﻧﻴﺎﺯ ﻧﺒﻴﻨﻴﻢ. ✅ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﺍﻥ، ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﻢ ﺑﺘﺮﺳﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺤﻮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻟﻬی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ✅ ﺑﻘﺎی ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﺑﺸﺮی، ﺑﻪ ﻣﺸﻴّﺖ ﺍﻟﻬی ﺑﺴﺘﮕی ﺩﺍﺭﺩ. ✅ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ، ﻧﻔﻊ ﻭ ﺯﻳﺎﻧی ﺑﺮﺍی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ✅ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﻣﺎ ﺑی ﻧﻴﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺩﺳﺘﻮﺭﻫﺎی ﻋﺒﺎﺩی، ﻋﺎﻣﻞ ﺭﺷﺪ ﺧﻮﺩﻣﺎﺳﺖ. ✅ ﺭﺣﻤﺖ ، ﻓﺮﺍﮔﻴﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟی ﮔﺎﻫی ﺑﺸﺮ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻳی ﻣی ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣی ﻛﻨﺪ. ✍تهیه و تنظیم :عاشوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷قسمت بیست ودوم🌷 مدتی که گذشت و بدو بدوی مرا که دیدی،گفتی:(وای عزیز،وطیفه تو نیست با وضعیتی که داری غذا درست کنی! یکی رو پیدا کن بیاد کمکت! اصلا زنگ بزن غذا بیارن!)در دلم گفتم:چه بریز و بپاشی ! اونم با این وضع اقتصادی! گاهی هم که مریض میشدم،زنگ میزدی به مامانم و مادرت:چه نشستید که سمیه مریضه،بیایین پیش عزیزم! کم کم به این نتیجه رسیدم که باید از ان ها دور شویم.اصرار پشت اصرار که خانه مان را عوض کنیم و تو مانده بودی چرا؟ _دلت برای مامانت اینا تنگ میشه ها ! _نمیشه! میخواستم با دوری از آن ها به تو نزدیک تر شوم. میخواستم کاری کنم که بیشتر پیشم بمانی. رفتی اندیشه و خانه ای را پسندیدی:(سمیه نمیدونی چقدر بزرگه! تازه صاحب خونه می گه چند بار اونجا بساط روضه انداخته.فکرش رو بکن،جایی که روضه امام حسین(ع) خونده شده باشه،متبرکه!) این جابه جایی،خانواده هایمان را غمگین کرد،اما چون جایمان بزرگ تر شده بود،خوش حال بودند.موقع اسباب کشی گفتی:عزیز کاری نداشته باش!به بچه های پایگاه گفتم بیان و اسبابارو ببرن. خوشحال شدم،اما وقتی آمدم آنها را بچینم آه از نهادم در آمد. میز تلویزیون شکسته بود،دسته های مبل ضربه خورده و شیشه میز جلوی مبل خُرد شده بود.حتی شانه تخم مرغ ها را از یخچال در نیاورده،طناب پیچ کرده بودید و در طول راه تخم مرغ ها به در و دیوار یخچال خورده بود و تا مدت ها یخچال بو میداد. خانه جدید هم بزرگ بود هم باغچه داشت،ولی با این همه ،اولین روز بعد از چیدن اثاثیه زدم زیر گریه:((نمیخوام اینجا بمونم،دلم برای مامانم اینا تنگ شده!)) کمی نگاهم کردی و گفتی:((خیلی خُب.حالا بلند شو دست و صورتت رو بشور،لباسات رو عوض کن تا بریم.)) چقدر خوب بلد بودی با من راه بیایی،نه دعوا میکردی نه اخم و تَخم.یک بار گفتی:((مرد باید خیلی بی دست و پا باشه که ندونه چطور فرمون زندگی رو توی دست بگیره!)) امشب،چه شب آرامی است!بچه ها که خواب اند انگار دنیا از حرکت می ایستد.امروز همه گل های رز صورتی را که بیشتر وقت ها برایم هدیه می اوردی و آن هارا خشک میکردم و می ریختم داخل گلدان بزرگ شیشه ای،در اوردم و به دیوار زدم.شده مثل یک باغچه پرگل، اما حیف که عطرشان پریده،درست مثل تو که نیستی. آن روزها چون شغل ثابتی نداشتی.حواسمان بود که زیاد خرج نکنیم.عزت نفس داشتی و درسته که از خیلی چیزها میزدی تا چیزی را که خیلی واجب است بخریم،اما هر ماه یکبار را حتما میرفتیم رستوران.همان رستورانی که بار اول ،موقع خرید حلقه رفتیم آنجا و شده بود پاتوقمان.هر بار هم کسی را دعوت میکردی که همراهمان بیاید. قرار بود برویم ماه عسل و بهترین جا کجا میتوانست باشد جز مشهد؟باز چشم هایت را ریز کرده و گفتی:((سمیه،بگم دوستم حمید و مامانش هم بیان؟)) _انگار قراره بریم ماه عسل ها! _این دفعه همین طوری بریم دفعه بعد بریم ماه عسل! لب از روی لب برنداشتم. گفتی:((خُب راضی نیستی نمیریم،ولی این بندگان خدا تا حالا مشهد نرفتن! چه کسی میتوانست نگاه در چشم معصومت بدوزد و نه بیاورد. رضایت دادم و رفتیم مشهد:من ،تو ،حمید و مامانش. آپارتمانی یک خوابه اجاره کردیم که من و مامان دوستت در اتاق خواب و تو و دوستت هم در هال میخوابیدید.همان جا پخت و پز هم می کردیم. از رفتن به بازار و گردش و خرید زدیم،حتی سوغاتی هم نخریدیم. برای خودم چیزی نمیخواستم،اما برای انگشتان کشیده ات که خیلی دوستشان داشتم،انگشتر عقیق و فیروزه خریدم. میخواستم روزی که ماشین خریدیم وقتی فرمان را به دست میگیری،تلالو نور را در آن ها ببینم. آن سفر هم تمام شد،اما مهر و توجه تو به دوستانت تمام نشد:((سمیه ،یکی از بچه های محله مون برای پدرش قمه کشیده،نه اینکه خیال کنی پسر بدیه،نه! اتفاقا بچه باحالیه!به قول خودش شیطون گولش زده.امروز میگفت اگه کربلا بره آدم میشه . دلم میخواد پول جور کنم و بفرستمش کربلا.)) چشم هایم گرد شد:((مصطفی ما خودمون هشتمون گروی نهمونه!)) _میدونم میدونم عزیز،اما خیلی خوب میشد اگه میتونستیم بفرستیمش! فکر کن کسی که کار خلافی کرده،به زبان خودش بگه اگه برم کربلا دیگه درست میشم! ادامه دارد...✅🌹
🌷قسمت بیست وسوم🌷 تومصطفاست اشک در چشمانت جمع شد.نقطه ضعفم را میدانستی.گفتم:((باشه قبول.ان شاءالله خدا قبول کنه!)) _وای عزیز باورم نمیشه! هر طور بود پول را جور کردیم و او را فرستادیم.وقتی از سفر برگشت،مادرش آمد و کلی از تو تشکر کرد،چون به کلی رفتار پسرش تغییر کرده بود. تشویقت کردم بروی دانشگاه.می گفتی این طوری خرج و دخل با هم نمیخواند.ماشین آردی را که به قول خودت ماشین عروس کشون بود،از پدرت خریدیم.مدتی بعد گفتی:((یکی از دوستانم گفته دو میلیون جور کن تا یه خودروی فرسوده بخریم. بعد اون رو بدیم و یه نیسان بگیریم و باهاش کار کنیم.)) دومیلیون را هر جور بود جور کردی،اما خودرویی تحویل داده نشد و پول رفت رو هوا.البته تو استخاره هم کرده بودی. گفتم:((آقا مصطفی پس چرا این طوری شد؟استخاره که خوب اومده بود؟)) _شاید برای اینکه بیفتم دنبال کار بقیه.شاید برای اینکه اونا بیشترشون نمیدونن این کلاف سر درگم رو چطور وا کنن . هفت سال بعد حرفت ثابت شد.وقتی توانستی پولت را بگیری:((دیدی؟من مامور شده بودم تا حق کسانی رو بگیرم که سرشون کلاه رفته بود و آخریشم خودم.)) مغازه ای در شهرک اندیشه چند کوچه بالاتر از خانه مان اجاره کردی. در این راه پدرم کمکت کرد و با هم می رفتید و از شمال برنج می آوردید:صدری،دُمسیاه ،دودی،هاشمی.پدرم گفته بود:((سرمایه از من،بازاریابی و فروش از آقا مصطفی.)) ماه های اول زندگی مان این طور گذشت و هر چه بیشتر می گذشت،علاقه ام به تو بیشتر میشد.صبح ها میرفتی و دوازده یک ظهر می آمدی . خود من هم به پایگاه و حوزه میرفتم،اما سخت دلم برایت تنگ میشد.منِ خجالتی حالا دنبال فرصت میگشتم که بگویم دوستت دارم. گاه اصرار میکردم باهم برویم خرید.مهم نبود چه بخریم،همین که در کنار تو ویترین مغازه هارا نگاه کنم کافی بود.همین که به هنگام غروب یا در یک عصر پرتقالی،شانه به شانه هم راه برویم،کنار ویترینی بایستیم و باهم مجسمه های بلورین ،ظروف کریستال،لباس ها ،کفش ها یا طلاها و بدلیجات را نگاه کنیم جذاب بود.این را اطرافیان هم فهمیده بودند.مثلا پدرم میگفت:((آقا مصطفی،هر وقت خواستی حال سمیه خوش بشه ببرش بازار چرخی بزن.چیزی هم نخریدی،نخریدی!)) اگر مثلا می گفتی برم سر کوچه یک شیشه شیر بخرم یا میرم هیئت،میگفتم منم میام.یک بار خواستی به گشت شبانه بروی،آماده شدم که بیایم.با حیرت نگاهم کردی:((عزیز،تو گشت شبونه تورو کجای دلم بذارم.))اما حریفم نشدی،آمدم و در ماشین گشت نشستم.وقتی پیاده میشدی،در را به رویم قفل میکردی.در این گشت ها دوستانت هم همراهت بودند. ادامه دارد...✅🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 یه بار به خودت وقت بده، تا تهش صبر کن و ببین! 🔻 کلودیا از ایتالیا: راه به دست آوردن خوشبختی؛ اینجا یکی از بهترین چیزهایی است که تا این لحظه به دست آوردم. دوستان این کلیپ باید از طرف شما به دست صدها نفر برسه! هر کس کلیپ رو دید و دلش حال خوب خواست به @aramiid پیام بده. https://eitaa.com/aramesh_va_omid