ای زینت پدر، معنی بهار !
ندیده بودند مردم...
در تاریخ و پیشینه و مُخَّیله خود
هم کسی مثل تو را نمییافتند...
جزء مادرت زهرا
که پدیدآورنده تو بود و مربی تو
از این روی، تو را...
صدیقه صُغریٰ میگفتند و عصمت صُغریٰ
که فاصله و منزلت...
میان معلم و شاگرد
مادر و دختر
باغبان و گل
معلوم باشد و محفوظ بماند.
[📚آفتاب در حجاب (سیدمهدی شجاعی)]
ولادت باسعادت #حضرت_زینب (سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک باد.
پیامبر در سفر بود.
وقتی که بازگشت...
یکراست به خانه زهرا وارد شد.
حتی بیش از ستردن گرد و غبار سفر...
از دست و پا و صورت و سر.
پدر و مادرت گفتند
که برای نامگذاری عزیزمان...
چشم انتظار بازگشت شما بودهایم!
پیامبر تو را چون جان شیرین
در آغوش فشرد.
بر گوشهلبهای خندانت...
بوسه زد و گفت:
«نامگذاری این عزیز...
کار خود خداست.
من چشم انتظار اسم آسمانی او میمانم.»
بلافاصله جبریل آمد
و در حالی که اشک در چشمهایش
حلقه زده بود...
اسم زینب را برای تو از آسمان آورد.
ای زینب پدر!
ای درخت زیبای معطّر!
📘کتاب آفتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی
دخیل بستهام به شفای دستانت
ای پرستارِ زخمهای به خوننشستهٔ کربلا! در وجودم دخترکی نشسته است، خسته و غمگین، بیمار و مجروح...
کبودی زخمهایش، التیام دستهای مهربانِ شما را میطلبد. در پیچهای سخت آخرالزمان راهش را گم کرده است. تشنه است، زمینگیر شده است، کم آورده است...
ای بانویِ نور و باران و بهار!
بر او بتاب، بر او ببار، زندهاش کن...
و آنچنان دستش را بگیر که در پس تمام اِنکارها و تمسخرهای آخرالزمان، به جای شکستن، محکمتر شود…
و آنچنان در وجودش بِدَم تا در او زینبی دیگر متولد شود که اگر در مسیر ولایت تیغی هم به پایش نشست، به یاد لبخند امامش، فریاد زند: «ما رَایتُ اِلاّ جَمیلاً...»
ولادت باسعادت #حضرت_زینب (سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک باد.
پرستار دل غمدیدهٔ...
یا صاحب الزمان!
کاش میشد، این روزها پرستار تمام کودکان غزه شد!
که آغوش مادر را کم دارند…
یا پرستار دل غمدیدهٔ شما، از این همه ماتم…
📝 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه روز پرستار
#ولایت #حضرت_زینب
فاطمه بنت الحسین میگوید در مجلس یزید، من دختر جوانی بودم. یزید مهمانهایی داشت؛ نگاه یکی از مهمانها که به من افتاد به یزید گفت یا امیرالمؤمنین! این را به عنوان کنیز به من بدهید و من یک دفعه ترسیدم و فکر کردم که این کار را میتوانند بکنند.
عمه من، حضرت زینب سلام الله علیها به آن مرد فرمود که "کذبتَ"، دروغ گفتی، نه تو میتوانی این کار را بکنی و نه یزید.
قضیه حساس شد. به یک نفر مثل یزید که این همه جنایت کرده است این حرف را زدن عجیب است.
یزید گفت: میدانی که من میتوانم اگر بخواهم این دختر را به عنوان اسیر بدهم، حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: والله نمیتوانی.
یزید سر خود را پایین انداخت. مدتی در سکوت بود؛ دوباره آن مرد مطلب خود را اظهار کرد. یزید به او پرخاش کرد گفت که خدا تو را مرگ بدهد حرف نزن و قضیه تمام شد.
چرا حضرت زینب سلام الله علیها اینطور صحبت فرمودند؟ چون تکوینا ولایت دارند. بالأخره اسباب ولایت دست آنها بوده است، نه اینکه همینطور فقط از روی تهدید ظاهری صحبت کرده باشند.
کسی نمیتواند اینطور محکم صحبت کند مگر اینکه این جایگاه را [قدرت ولایی] داشته باشد، آن هم در چنین جایگاهی که خود او را هم به عنوان اسیر وارد مجلس کردند.
کد ۱۰۷۴
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
پیام کربلا...
پیام کربلا، با «زینب» به گوش جهان رسید...
بانویی که یکتنه مظلومیت امام زمانش را فریاد زد. من و تو برای امام خویش چه کردهایم؟
#تلنگر ؛ بهمناسبت ولادت #حضرت_زینب سلاماللهعلیها