مولای من! این روزها همه دست و پایمان را گم کرده ایم؛ زمین و زمان را به هم می دوزیم تا اطلاعات کافی از این بیماری نوظهور ( #کرونا ) کسب کنیم، تا شاید از مبتلا شدن مصون بمانیم.
برای ایمنی از آن همه کاری میکنیم؛ در خانه می مانیم، حتی اگر به بهترین مهمانی دعوت شده باشیم. با هرکسی معاشرت نمی کنیم؛ از ترس آلودگی، دیوانه وار دستانمان را بارها می شوییم و...
مولای من! کاش کمی از این همه اضطرار برای در امان بودن از این بلای دنیایی را، برای آمدن شما داشتیم.
شرمنده ایم!
می دانیم رفتن به بعضی مهمانی ها، معاشرت با بعضی از آدم ها، پای ماهواره نشستن و هزار گناه دیگر، آمدنتان را به تاخیر می اندازد، اما از آنها دوری نمی کنیم.
آقای من! در غربت شما همین بس که چنین شیعیانی دارید؛ که کسانی همچون من را منتظر شما می دانند...
السَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ اَوْلِیآئِهِ...
سلام بر تو ای مولایی که همچون پدران پاکت، بر ذره ذره این عالم ولایت داری.
سلام بر تو و بر روزی که زیر پرچم ولایت تو جهان آباد خواهد شد.
یا صاحب الزمان !قلب سوخته من آموخته است که هر صبح جمعه، با دیگر "ندبه کنان" شعلهور شود، بسوزد و مویه کند؛ تا چنین، سند دل باختگی خود را ثبت کند. من بزرگ شدهام به عشق دیدار تو و نفس کشیدن در دنیای ظهورت.
مولای من!تا کی باید در بن بست حیرت و گمراهی باشم؟