سوگند خدا دلگرممان کرد
ما برای یاری حسین آمده بودیم اما او اِذنمان نداد. آن روز آرزو کردم کاش مَلَک نبودم و مانند یارانش پیشمرگش میشدم.
آسمان پُر شد از نالهٔ ما*۱ خدایا این چه ظلمی است؟ مگر او پسر پیغمبر تو نیست؟ سوگندِ خدا دلگرممان کرد.
سایهٔ مردی را نشانمان داد و فرمود: «به عزّتم قسم بهوسیلهٔ او انتقام امروز را خواهم گرفت.» از آن روز ما ملائک همچون شما ظهور را لحظهشماری میکنیم
📚 ۱. بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۲۱
Moharam1397-A011.mp3
1.29M
نیزه را خم کنید ای نیزه داران...
😭😭
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرانجام روز مصیبت عُظمی تمام شد. کمکم شب فرا رسید، آتشِ خیمهها رو به خاموشی رفت و این حیوانصفتانِ رذل، دست از غارت و آزار خیامِ بیپناه حسین برداشتند و تو ماندی و یک دنیا درد…
یک دنیا مصیبت که نمیدانی از رسیدگی به کدامشان شروع کنی؛ نازدانهای که زخم گوشهای بیگوشوارهاش بیتابش کرده را آرام کنی یا پسربچهای که دست و پای کوچکش در میان شعلههای آتش سوخته را تیمار یا مادری که در این محشرِ کبری به دنبال طفل گمشدهاش میگردد را یاری کنی.
بالاخره با سختی فراوان، زنان و کودکان را آرام و در سایهٔ تنهاخیمهٔ پابرجا و نیمسوخته، جمع میکنی. شب به نیمه میرسد و اوضاع اندکی آرامتر میشود و تو سرانجام پس از روزی سراسر التهاب، کنج خلوتی برای نشستن و چارهاندیشی پیدا میکنی، زیرا تو خوب میدانی که این آرامش ماندنی نیست؛ مقدمهای است برای طوفانهای سهمگین پیشِ رو... خوب میدانی که باید صبوری کنی، چرا که اکنون تو تنها عمود خیام بیپناه حسینی.
آری! باید طاقت بیاوری تا این زنان و کودکان داغدار که تمام چشم امیدشان به توست، لااقل زنده به شهرشان بازگردند. باید طاقت بیاوری تا خونهای به ناحق ریختهٔ حسین و یارانش بیثمر نماند. باید طاقت بیاوری، چرا که از امروز، دوام اسلام به تو بستگی دارد.
پس صبور باش دخت باصلابت علی! صبور باش سنگ صبور حسن! صبور باش یاور همیشگی حسین! صبور باش و دل قوی دار که روزی مَردی از نسل حسین قیام میکند و انتقام این خونهای به ناحق ریخته شده و حقهای غصبشدهٔ خاندانت را میگیرد. صبور باش و در نماز شبت برای ظهور نهمین فرزند حسین دعا کن.