eitaa logo
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
57.2هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3هزار ویدیو
615 فایل
تقدیم به مولایمان صاحب الزمان .عج. از طرف تمامی خوبان عالم درجهت تعجیل فرجشان ☀️لینک کانال eitaa.com/banoyealam ☀️پل ارتباطی بامدیریت کانال @Ashnagharib20
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلاد بانوی بزرگ اسلام، پرستار مهربان و قهرمان عاشورا، حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای زینت پدر، معنی بهار ! ندیده بودند مردم... در تاریخ و پیشینه و مُخَّیله خود هم کسی مثل تو را نمی‌یافتند... جزء مادرت زهرا که پدیدآورنده‌ تو بود و مربی تو از این روی، تو را... صدیقه صُغریٰ می‌گفتند و عصمت صُغریٰ که فاصله و منزلت... میان معلم و شاگرد مادر و دختر باغبان و گل معلوم باشد و محفوظ بماند. [📚آفتاب در حجاب (سیدمهدی شجاعی)]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش آمدی زینب!... به دنیا آمدی تا زینت پدر باشی و همراه برادر… زبان علی در کام تو بود و زینت تو، حیا و نجابت که ارث مادر بود… شجاعت و صلابت برادر در خون تو… و صبر و استقامتِ حسن، پیشه‌ات… رسالتت را به سرانجام رساندی و پیام تو در گوش زمان می‌پیچد تا ظهور امام زمان... خوش آمدی زینب!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ولادت باسعادت (سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدی جان! و سرانجام تو با دعاهایی آمدنی خواهی شد که عطر زینب سلام الله علیها دارند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر در سفر بود. وقتی که بازگشت... یک‌راست به خانه زهرا وارد شد. حتی بیش از ستردن گرد و غبار سفر... از دست و پا و صورت و سر. پدر و مادرت گفتند که برای نام‌گذاری عزیزمان... چشم انتظار بازگشت شما بوده‌ایم! پیامبر تو را چون جان شیرین در آغوش فشرد. بر گوشه‌لب‌های خندانت... بوسه زد و گفت: «نام‌گذاری این عزیز... کار خود خداست. من چشم انتظار اسم آسمانی او می‌مانم.» بلافاصله جبریل آمد و در حالی‌ که اشک در چشم‌هایش حلقه زده‌ بود... اسم زینب را برای تو از آسمان آورد. ای زینب پدر! ای درخت زیبای معطّر! 📘کتاب آفتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ولادت الگوی صبر، فداکاری و بندگی، حضرت زینب کبری سلام الله علیها بر امام زمان علیه السلام و همه محبین مبارکباد. همه باهم با ذکر صلواتی ارادت و عشق خودمان را به آن حضرت اعلام می داریم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخیل بسته‌ام به شفای دستانت ای پرستارِ زخم‌های به خون‌نشستهٔ کربلا! در وجودم دخترکی نشسته است، خسته و غمگین، بیمار و مجروح... کبودی زخم‌هایش، التیام دست‌های مهربانِ شما را می‌طلبد. در پیچ‌های سخت آخرالزمان راهش را گم کرده است. تشنه است، زمین‌گیر شده است، کم آورده است... ای بانویِ نور و باران و بهار! بر او بتاب، بر او ببار، زنده‌اش کن... و آن‌چنان دستش را بگیر که در پس تمام اِنکارها و تمسخرهای آخرالزمان، به جای شکستن، محکم‌تر شود… و آن‌چنان در وجودش بِدَم تا در او زینبی دیگر متولد شود که اگر در مسیر ولایت تیغی هم به پایش نشست، به یاد لبخند امامش، فریاد زند: «ما رَایتُ اِلاّ جَمیلاً...» ولادت باسعادت (سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرستار دل غم‌دیدهٔ‌... یا صاحب الزمان! کاش می‌شد، این روزها پرستار تمام کودکان غزه شد! که آغوش مادر را کم دارند… یا پرستار دل غم‌دیدهٔ شما، از این همه ماتم… 📝 ؛ ویژه روز پرستار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمه بنت الحسین می‌گوید در مجلس یزید، من دختر جوانی بودم. یزید مهمان‌هایی داشت؛ نگاه یکی از مهمان‌ها که به من افتاد به یزید گفت یا امیرالمؤمنین! این را به عنوان کنیز به من بدهید و من یک دفعه ترسیدم و فکر کردم که این کار را می‌توانند بکنند. عمه من، حضرت زینب سلام الله علیها به آن مرد فرمود که "کذبتَ"، دروغ گفتی، نه تو می‌توانی این کار را بکنی و نه یزید. قضیه حساس شد. به یک نفر مثل یزید که این همه جنایت کرده است این حرف را زدن عجیب است. یزید گفت: می‌دانی که من می‌توانم اگر بخواهم این دختر را به عنوان اسیر بدهم، حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: والله نمی‌توانی. یزید سر خود را پایین انداخت. مدتی در سکوت بود؛ دوباره آن مرد مطلب خود را اظهار کرد. یزید به او پرخاش کرد گفت که خدا تو را مرگ بدهد حرف نزن و قضیه تمام شد. چرا حضرت زینب سلام الله علیها اینطور صحبت فرمودند؟ چون تکوینا ولایت دارند. بالأخره اسباب ولایت دست آن‌ها بوده است، نه اینکه همین‌طور فقط از روی تهدید ظاهری صحبت کرده باشند. کسی نمی‌تواند این‌طور محکم صحبت کند مگر اینکه این جایگاه را [قدرت ولایی] داشته باشد، آن هم در چنین جایگاهی که خود او را هم به عنوان اسیر وارد مجلس کردند. کد ۱۰۷۴ حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیام کربلا... پیام کربلا، با «زینب» به گوش جهان رسید... بانویی که یک‌تنه مظلومیت امام زمانش را فریاد زد. من و تو برای امام خویش چه کرده‌ایم؟ ؛ به‌مناسبت ولادت سلام‌الله‌علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
ویژه میلاد حضرت زینب سلام الله علیها و بشنوید | معروف ماندگار 📗بیان خاطرات متفاوت و خواندنی از رشادت‌ها و دلسوزی‌های بانوان پرستار در دوران جنگ در جبهه‌های غرب و جنوب در گفتگوی رسانه ریحانه با خانم شمسی سبحانی از پرستاران دفاع مقدس یک بار یک پسر نحیف بسیجی از سپاه اصفهان را به بیمارستان آورده بودند. نامش علی باقری بود و شدت ترکش‌ها حسابی درب و داغانش کرده بود. وقتی از اتاق عمل بیرون آمد، در سالنهای بزرگی که با مهتابی‌های زیادی، روشن شده بود و به عنوان بخش عمومی بیمارستان استفاده می‌شد، بستری شد. سالن آنقدر روشن بود که مثلاً چهار صبح حس میکردی وسط روز است. علی را که آوردند، بالای سرش بودم و پنج دقیقه به پنج دقیقه علائم حیاتی‌ش مثل فشار خون، نبض، تنفسش را کنترل میکردم. سه، چهار تا سرم خون و دارو به او وصل بود و رزمنده‌ها می‌آمدند آنجا تن به تن خون می‌دادند. او یکی از کلیه‌هایش را به طور کامل از دست داده بود و کلیه‌ی دیگرش هم آسیب دیده بود. به همین خاطر، اوره‌اش دفع نمی‌شد و او را بی‌قرار می‌کرد. برای اینکه صدایش در نیاید، از درد زبانش را می‌جوید آنقدر که با گوشه‌ی ملحفه کف و خون را از دهانش پاک می‌کردیم. نیمه شب بود که یک دفعه دیدم با آن حال انگار می‌خواهد بلند شود. گفتم برادر علی چرا می‌خواهی بلند شوی؟ گفت: دیر است نماز من قضا شد. گفتم: نه، هنوز اینجا اذان نشده. گفت: نه، اینجا خیلی روشن است، روز شده. دغدغه‌اش برای نماز در آن حال بسیار من را به فکر فرو برد. منتظر بودم که این مریض الان بگوید آی مادر، آه و ناله کند، دکتر و مسکن بخواهد اما در آن حال به نماز فکر می‌کرد. اینکه حضرت امام فرمودند جنگ نعمت است، جبهه دانشگاه است واقعاً من آن را در آن لحظه لمس کردم. اصلاً‌ نمی‌توانم آن حس را وصف کنم. که آن نوجوان هجده ساله درس بزرگی به من بیست و هشت-نه ساله داد. به خاطر مجروح‌ها که می‌خواستند نماز بخوانند اما نمی‌توانستند وضو بگیرند، ما در بیمارستان خاک تیمم داشتیم. برای علی خاک تیمم آوردم تا نمازش را بخواند. برای قنوت به سختی دستش را کمی بالا آورد و گفت: ربنا افرغ علینا صبرا... این بچه چقدر زیبا امر به معروف کرد. نمازش را که خواند، سرم‌هایش را تغییر دادیم تا کمی استراحت کند. فردا ظهر وقتی بالاسرش رفتم تا اوضاعش را چک کنم...