❣روزی رفتیم «خانه عمه » تا علی آقا با مادرش تماس تلفنی بگیرد
حال و احوالی بپرسد آن روز ، علی آقا شماره را گرفت و با مادرش صحبت کرد
من متوجه رفتارش بودم
دو زانو نشسته بود، مثل اینکه مادرش روبه روی اوست
آنقدر هم متواضعانه و آرامش دهنده گفت وگو می کرد
که این آرامش ناخودآگاه به من هم منتقل شد
من هیچ وقت این روز را فراموش نمی کنم
که از پشت تلفن با مادرش چنین با ادب و متواضعانه صحبت کرد...
#شهید_علی_ماهانی 🌹
💚✥⃟࿐@baradar_shahidam
همراه ده پانزده نفر از بچه ها ناهار می خوردیم که علی آقا رو به برادرش کرد و گفت :
« محمود ، ما شاید دیگر همدیگر را نبینیم . بگذار نصیحتی به تو بکنم.
سعی کن به درجه ای برسی که خوردن یکی دو لقمه نان کفایتت بکند. بقیه را از قرآن تغذیه کن . »
#شهید_علی_ماهانی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
✍باید سلام کرد به قنوتهایی که
تا خدا رسید...
#نماز_اول_وقت
#شهید_علی_ماهانی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
راه را که انتخاب کردی، دیگر مال خودت نیستی.
اگر قرار است درد بکشی، بکش ولی آه و ناله نکن! اگر آه و ناله کردی، متعلق به دردی نه راه...
#شهید_علی_ماهانی🥀
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
💔
..
انسی داشت با حضرت زهرا سلام الله
در شادترین لحظاتش با شنیدن نام
حضرت زهرا علیها السلام بارانی میشد.
وارد اتاقش که شدم روضه یک نفره
راه انداخته بود. گفتم چرا گریانی؟..
گفت برای مظلومیت حضرت زهرا سلام الله...
بعد ادامه داد: "شما هم وقتی شهید شدم
بیائید سر مزارم روضه حضرت زهرا سلام الله بخوانید.
📚 روز تیغ
#شهید_علی_ماهانی
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯