eitaa logo
برادر شهیدم♡
438 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
25 فایل
ولی من با هر عکسی که ازش تو شهر میبینم دلم براش پر میکشه برای غریبیش برا تنهاییش برا مظلومیتش :) #شهید_حسین_اوجاقی #شهید_علی_خلیلی #شهید_مالک_رحمتی ارسال سوژه : @kosarraheli ادمین تبادل : @m_haydarii 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت جان کندن نیست دل کندن است ⭐️ نخستین عامل شهادت او بود، وقتی که مجبور بود کار اداری انجام دهد در حد ضرورت با نامحرم صحبت می‌کردند. در فضای مجازی خیلی ورود نمی‌کرد و فقط کارهای مرتبط با را در آن فضا انجام می‌داد . ☀️ ادب و اخلاقشان خیلی بالا بود. اوج عصبانیتش سکوت بود، مظلوم بود. مادرم همیشه می‌گفتند که من آدم‌های زیادی را دیده‌ام، همه آنها چند صفت خوب دارند و در بقیه موارد مشکل دارند. محمد جامع صفات خوب است.👌 🌕 ببینید یک جوان ۲۸ ساله چقدر روی خودش کار کرده بود که هم حیایش و هم اخلاقش هم تواضع و ادبش به این مرحله رسیده بود. او حتی یک شب هم نماز شبش ترک نمی‌شد، دوساعت در سجده‌گریه می‌کرد و خسته نمی‌شد... و جمله معروفی دارند که شهادت جان کندن نیست دل کندن است. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌹 مادر شهید: بچه‌هایم همگی قانع بودند و درخواست‌های زیادی از پدرشان نمی‌کردند. هیچ‌وقت ندیدم که یکی‌شان از پدرشان یا از من چیزی بخواهد که در توانمان نباشد. خودم هم همین‌طور بودم. حاجی همیشه می‌گفت: خانوم، شما خودت قانعی. برای همین، بچه‌ها هم به شما نگاه کردن و این‌طور قناعت می‌کنن. 💚الهی بحق زینب کبری (س) اللهم عجل لولیک الفرج💚 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌱 مادر شهید: حاجی همیشه برای تشویق‌کردن بچه‌ها به نماز و روزه، جایزه می‌داد بهشان. برای افطاری‌ها هرچه بچه‌ها دوست داشتند می‌خرید. محمد عاشق شیرینی بود. برای افطار، حاجی برایش زولبیا و بامیه می‌خرید. برای هر روز روزه‌گرفتن به بچه‌های بزرگ‌تر هم که هنوز بهشان واجب نشده بود، پول می‌داد. در ماه‌های رجب و شعبان مسابقه‌ی روزه‌گرفتن بین بچه‌ها می‌گذاشت و برایشان جایزه می‌خرید. همه‌ی این کارها را می‌کرد تا بچه‌ها به واجباتشان علاقه‌مند شوند؛ حتی به فاطمه به خاطر رعایت حجابش همیشه محبت می‌کرد. 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
مادر شهید: حاجی همیشه برای تشویق‌کردن بچه‌ها به نماز و روزه، جایزه می‌داد بهشان. برای افطاری‌ها هرچه بچه‌ها دوست داشتند می‌خرید. محمد عاشق شیرینی بود. برای افطار، حاجی برایش زولبیا و بامیه می‌خرید. برای هر روز روزه‌گرفتن به بچه‌های بزرگ‌تر هم که هنوز بهشان واجب نشده بود، پول می‌داد. در ماه‌های رجب و شعبان مسابقه‌ی روزه‌گرفتن بین بچه‌ها می‌گذاشت و برایشان جایزه می‌خرید. همه‌ی این کارها را می‌کرد تا بچه‌ها به واجباتشان علاقه‌مند شوند؛ حتی به فاطمه به خاطر رعایت حجابش همیشه محبت می‌کرد. 🌹 🌹 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
مادر شهید: بچه‌ها کوچک که بودند، نیمه‌های شعبان همیشه در خانه جشن می‌گرفتم. سفره می‌انداختم و خانم مداحی را صدا می‌زدم تا از ائمه علیهم‌السلام بخواند. خانم‌های فامیل و همسایه‌ها با بچه‌های کوچکشان می‌آمدند. همیشه، برای اینکه به بچه‌ها خوش بگذرد، اتاقی را برایشان تزیین می‌کردم. سینی بزرگی جلویشان می‌گذاشتم و کلی شمع بهشان می‌دادم تا توی سینی روشن کنند. وقتی هم کنار سفره‌ می‌نشستند، می‌گفتم: هرکس ساکت باشه و بیشتر صلوات بفرسته برای امام زمان، بیشتر بهش شکلات و شیرینی می‌دم. محمد عاشق سفره‌ی من بود. تمام خوراکی‌های نیمه‌ی شعبان را مثل گنج در کمدش نگه می‌داشت. هر سال چیزی به بچه‌ها هدیه می‌دادم، یک سال ماژیک، یک سال بادکنک. هرچیزی که بعد از سفره به محمد می‌دادم، خوش‌حال می‌شد. 📚به نقل از کتاب منم یه مادرم 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
مادر شهید: بچه‌ها کوچک که بودند، نیمه‌های شعبان همیشه در خانه جشن می‌گرفتم. سفره می‌انداختم و خانم مداحی را صدا می‌زدم تا از ائمه علیهم‌السلام بخواند. خانم‌های فامیل و همسایه‌ها با بچه‌های کوچکشان می‌آمدند. همیشه، برای اینکه به بچه‌ها خوش بگذرد، اتاقی را برایشان تزیین می‌کردم. سینی بزرگی جلویشان می‌گذاشتم و کلی شمع بهشان می‌دادم تا توی سینی روشن کنند. وقتی هم کنار سفره‌ می‌نشستند، می‌گفتم: هرکس ساکت باشه و بیشتر صلوات بفرسته برای امام زمان، بیشتر بهش شکلات و شیرینی می‌دم. محمد عاشق سفره‌ی من بود. تمام خوراکی‌های نیمه‌ی شعبان را مثل گنج در کمدش نگه می‌داشت. هر سال چیزی به بچه‌ها هدیه می‌دادم، یک سال ماژیک، یک سال بادکنک. هرچیزی که بعد از سفره به محمد می‌دادم، خوش‌حال می‌شد. 📚به نقل از کتاب منم یه مادرم 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
💠در منطقه ی شیخ نجار سوریه بچه های چند خانواده فقیر و نیازمند می آمدند و غذا می خواستند و محمد که با آنان دوست شده بود مقداری از غذاهای خودشان را جمع می کرد و ظهر و شب به آنان می داد و حتی یک صبح وقتی دید غذا هست، در هوای تاریک و بارانی و پر از خطر راه می افتاد و به خانه های آنان (که شناسایی کرده بود) می رفت و غذا را به آنان می داد 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌱 مادر شهید: بچه‌ها کوچک که بودند، نیمه‌های شعبان همیشه در خانه جشن می‌گرفتم. سفره می‌انداختم و خانم مداحی را صدا می‌زدم تا از ائمه علیهم‌السلام بخواند. خانم‌های فامیل و همسایه‌ها با بچه‌های کوچکشان می‌آمدند. همیشه، برای اینکه به بچه‌ها خوش بگذرد، اتاقی را برایشان تزیین می‌کردم. سینی بزرگی جلویشان می‌گذاشتم و کلی شمع بهشان می‌دادم تا توی سینی روشن کنند. وقتی هم کنار سفره‌ می‌نشستند، می‌گفتم: هرکس ساکت باشه و بیشتر صلوات بفرسته برای امام زمان، بیشتر بهش شکلات و شیرینی می‌دم. محمد عاشق سفره‌ی من بود. تمام خوراکی‌های نیمه‌ی شعبان را مثل گنج در کمدش نگه می‌داشت. هر سال چیزی به بچه‌ها هدیه می‌دادم، یک سال ماژیک، یک سال بادکنک. هرچیزی که بعد از سفره به محمد می‌دادم، خوش‌حال می‌شد. 📚به نقل از کتاب منم یه مادرم ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯