eitaa logo
برادر شهیدم♡
457 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
112 فایل
ولی من با هر عکسی که ازش تو شهر میبینم دلم براش پر میکشه برای غریبیش برا تنهاییش برا مظلومیتش :) #شهید_حسین_اوجاقی #شهید_علی_خلیلی #شهید_مالک_رحمتی ارسال سوژه : @kosarraheli ادمین تبادل : @m_haydarii 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱لبخند حضرت آقا..؛ از کار عجیب شهید مدافع حرم ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
‍ 🌷⃟🕊 🌹مصطفی خیلی بی ریا بود... ازمنطقه که میگفت یک بار نگفت من ... همش میگفت بچه ها. کمتر کسی میدونست فرمانده گردان شده. صحبت هایش همیشه با این حرف حضرت امیر بود: چه بسیارند عبرت ها و چه اندک عبرت گیرنده ها... 🌹دوستی رو چند روز قبل جایی دیدم که از همرزمان شهید بود .میگفت : مصطفی رو لحظه شهادت هم دیدم .میگفت : همیشه موقع عملیات بچه هارو جمع میکرد یک گوشه و میگفت که هیچوقت مغرور نشید به اینکه اینجا چه کاره اید... میگفت همه را در یک سطح میدونست وفرق نمیگذاشت. میگفتن که هر جا به معبری میرسیدند که خطرناک بود مصطفی خودش اول میرفت تا اگر اونجا تو تیررس دشمن بود سپر انسانی بقیه بشه و نگذارد بقیه صدمه ببینن. همون اقا میگفت: با دشمن فاصلمون کم بود رفیقمون رفت برگ درخت زیتون بیاره برای استتار که یهو با تیر زدنش. میگفت اون یک تیکه زیر آتش بود... مصطفی رفت زیر آتیش دشمن و اون شهید را بیرون کشید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
📝♥️ یک دفتر خاص برای دانشگاه آماده کرده بود و در تمام صفحات آن تصاویر امام خامنه ای مد ظله العالی و شهدا را چسبانده بود به دفترش... دفترش را که دیدم به او گفتم اگر میخواهی به مدرسه بروی این چه کاری است؟ جواب داد :" عکس شهداست! چه اشکال دارد ؟ خیلی هم خوب است😁!" گفتم : "فکرش را کرده ای اگر کسی ببیند چه می گوید؟!" گفتم:"مهم نیست هر کس هر چه می خواهد بگوید من کاری را که دوست دارم انجام می‌دهم!" واقعاً عاشق شهدا بود هر بار که تصاویر شهدا و دفاع مقدس از تلویزیون پخش می شد، مصطفے ضجه می زد💔 فردا که از دانشگاه برگشت با خوشحالی گفت :"دیدی بد نشد!" تا دفتر را باز کردم یکی از دوستان پرسید این عکس شهید هنری اینجا چه می کند؟ و هم ادامه داد لباسی که هنگام شهادت تنش بود و منشور عملیات را به او دادم. مصطفے هم که عاشق دفاع مقدس بود ، حسابی سوال پیچش کرده و کلی اطلاعات از او گرفته بود... مصطفے متوجه شده بود که این شهید و دوستانش بچه های گردان عمار لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله هستند همان کسانی که در فکر محاصره شده و قتل عام شدند. مصطفی به این گردان و رزمندگان و شهدای علاقه‌مند شد و در مورد آنها تحقیق زیادی کرد.✨ راوی همسر شهید 🤍 ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
4.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سیدابراهیم خطاب به ابوعلی: _آقا یه دو دقیقه وایسا فیلم بگیر! +نمیشه! پاهام خسته میشه😔😁 _صحنه قشنگیه تیر میخوری معروف میشی😂 🤍 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
💔 ⁉️ می‌گفت: اخم، توی محیطی که پر از نامحرمه خیلی هم خوبه ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🎤🕊 مصطفے خیلے زیارت عاشورا رو دوست داشت✨ در زمان شهادت هم به خواب بعضی ها اومدن و تو خواب سفارش کردن که زیارت عاشورا بخونید♥️ ♡ راوی مادرشهید ═---✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄═ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🎤♥️ فاطمہ (دختر شهید ) گفت: عمھ من میدونم بابا مصطفام شهید شده... بار آخری که اومد تهران، من رو با خودش برد بهشت‌زهرا سر مزار شهدا بهم گفت: فاطمه..! یادت باشہ شهدا همیشھ زندن ! وقتی ݣہ چشمات رو ببندی میتونے؛ اونا رو ببینے و باهاشون حرف بزنی:)✨ 🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
شهید صدرزاده می‌گفت: همــیشه آدم با چیزایی که خیلی دوســت داره امــتحان می‌شه..!😔 حالا دوست‌داشتنی‌های ما چیه؟ ارزش امتحان شدن دارن؟ می‌تونیم از پسِ امتحانش بربیاییم؟😔 ❤️ ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
♥️🎙 کار کردن برای خدا با زبان روزه و تنی خسته... براے شهادت باید تلاش کرد... باید با تنی خسته برای خدا کار کرد...✨ مصطفے  خیلی مقید به ‌روزه های مستحبی بود🍃 دهه ی اول ذی الحجه سال ۸۴ را به مدت هشت روز روزه گرفت... ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیـاری داشت! کارهای پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفے را گرفته بود!🥀 عصر روز  هشتم  اومد منزل ، مدام تلفنش زنگ می خورد📱،اون روز نتونست استراحت کنه! با ضعف بسیار زیاد و خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش که از پایگاه بسیج تماس گرفتن... ازش خواهش کردم ، روزه هستی بذار بعد از افطار برو الان نزدیک افطاره!🙁 گفت:  لطفش به اینه  که با زبان روزه برا خـدا قدم برداری :)♥️ تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم... هنوز در بسته نشده بود که یه دفعه صدای مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو بالای سر مصطفے دیدم... که از پله ها پرت شده بود پایین و تمام سروصورتش خونی شده بود!💔 بهش گفتم : دورت بگردم خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی!😔 مصطفے داشت خودش رو برای امتحان های خیلے سخت آماده می کرد که به چنین درجه بالایی برسه🕊 ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید🤲 ♡ راوی مادرشهید ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
خیلی به بحث حجاب اهمیت میداد. وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه ، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم می‌کرد.... میپرسیدم :چی شده باز؟! با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد...💔 ⁩🕊🌷 ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
💔 ⁉️ "رمز شهادت؛ دل‌ کندن از دنیا، دل‌ بستن به خدا است آقامصطفی می‌گفت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
✨ رفتیم قم دیدن خانواده یکی از شهدای افغانستانی. گفت:اگه امشب شهید شما بود، برای شما چه کاری می کرد؟ گفتند:ما رو می برد بیرون. مصطفی آن روز برای زیارت به حرم نرفت و در عوض آنها را بیرون برد و خانه شان را جارو کرد. گفتم:بریم حرم زیارت کنیم. اما مصطفی جواب داد: حرم برای من یعنی همین. زیارت برای من یعنی اینکه الان از خانواده شهید تجلیل کنم و هر چقدر وقت دارم برای اینا بذارم. ✍🏻راوی: همســر شهیــد ‎‎‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯