#محسن دگر رویید...🍃
هرچند شکسته بال و پر می آید
با عزت و #فخر بیشتر می آید
آنجا #حججی در آسمان منتظر است
یک #محسن دیگر از سفر می آید
شعر:حیدر منصوری
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯ 🌷
انگار صحنه کربلا بود!
● تنم پر از ترکش حاصل از انفجار وانت بود درد در تمام بدنم موج میزد؛ ولی همه حواسم پیش محسن بود. محسن را در آغوش گرفته بودم؛ خون از کمرش جاری شده و کف آسفالت پهن شده بود. صحنه کربلا بود، پای برهنه بودم و التماس میکردم کسی به فریاد ما برسد. حامد اصغری محافظ اصلی، #محسن تیر خورده بود و روی زمین بود. دوروبرم کسی نبود، خدایا من با این غربت چه کنم؟
● خدایا به غریبی دختر علی(ع)، به غریبی من رحم کن. ناراحتی قلبیام که 30 سال با من همراه بود، تشدید شده بود. هر لحظه احساس میکردم الآن قلبم از حرکت میایستد. بوی خون و دود و باروت تمام منطقه را برداشته بود. احساس عطش میکردم، سرم داشت از شدت درد منفجر میشد، تنها فریاد میزدم ای دختر علی(ع) دستم به دامنت، به دادم برس.
● هیچ وقت این طور غریبی نکشیده بودم، انگار صحنه #کربلا بود که داشتم در کنار خیمههای نیمسوخته با دختران پابرهنه فریاد میزدم.
#شهید_فخری_زاده
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯