eitaa logo
بـــاران‌عــــ❤ـشــق
32.2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
291 ویدیو
182 فایل
﷽ وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. کپی حرام پیگرد قانونی و الهی دارد. تبلیغات 👇 @gostarde_nn
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂 🍃🍂 🍂 🍁رمـــان انلاین نجلا🍃 🍁براساس واقعیت🍃 🍁به قلم: زهـــرا_ســـادات🍃 خنده ام گرفته بود. خودش هم می دانست من دیشب تمام حواسم پیش نجلا بود و باز هم حرف می زد. بیخیال بازی شدم. اصلا درست نبود بیشتر از این به شبنم فکر کند. -آرش، برادر من، یکم در اون قلبت رو ببند. شبنم نامزد داره. و با این حرفم چشم هایش گرد شد. بهت را در نگاهش دیدم سرم را از تاسف تکان دادم و به قیافه اش خندیدم. حقش بود، باید یاد می گرفت این قدر آن دلش را برای هزار نفر باز نکند. این جا آمریکا نبود که هر روز با یک دختر باشد و روز بعد حتی همان را هم نشناسد. -شوخی می کنی؟ سرم را تکان دادم و با خنده جرعه ی دیگر از قهوه ام را نوشیدم. و باز هم مات من را نگاه کرد که نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم. این بار با صدای بلند شروع به خندیدن کردم که قهوه در گلویم پرید و به سرفه کردن افتادم. دستم را توی گلویم گذاشتم و چند تا سرفه ی بلند کردم تا آن قطرات قهوه پایین برود. در حال خفه شدن بودم اما آرش اصلا حواسش نبود و همین طور نگاهم می کرد. انگار شبنم حسابی از او دل برده بود. دختری که خون در رگ هاش از جنس خون های نجلا بود نباید کمتر از این هم بود. به هر حال باید کمی از این دلبر بودنش را ارث می گرفت. -امیرپاشا، جون نجلا قسم بخور که شوخی نمی کنی. خنده ام رو جمع کردم، حتی دست از سرفه ام هم برداشتم و با اخم نگاهش کردم. من تا به حال آدم عزیزی نداشتم که جانش تمام دنیای من باشد، اما حالا که نجلا آمده بود می فهمیدم این قسم اصلا درست نیست. حتی به راست هم نباید پای جانش به وسط می آمد، حتی در حد کلماتی که به مسخره از زبان او بیرون می آمد. با همان قیافه ی تو هم رفته از جایم بلند شدم که صدای کشیده شدن صندلی ها به پارکت بلند شد. -جمع کن بساطت رو. آخری نگاه بدم را به او انداختم و به سمت اتاقم رفتم. -باشه حالا چرا پاچه می گیری... https://eitaa.com/baran_eshgh/22547 کُپی حَرام اَست و پیگرد الهی و قانونی دارد 🍃 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃