◞بسـماللّٰـهالرحمـنالرحیـم..!'
سلام علیکم
ڪتاب:سہدقیقہدرقیامت
تقدیم نگاه پاکتون 💐
خلاصہداستان:ڪتابسہدقیقہدرقیامت
حکایتیکۍ
ازپاسدارانعزیز،اینڪشوراستکہدر
هنگامعملجراحۍناشۍازعوارضجانبازۍ،
سہدقیقہازایندنیامۍرودودرجهانبرزخ
سیرمیڪند...
اینداستانبرحسبواقعیتاست!
انشاءالله مورد رضایت و توجه همراهان عزیزم واقع شود.
🍃🌸🍃🌸
⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
◞بسـماللّٰـهالرحمـنالرحیـم..!' سلام علیکم ڪتاب:سہدقیقہدرقیامت تقدیم نگاه پاکتون 💐 خلاصہ
‹بسـماللّٰـهالرحمـنالرحیـم..!"›
سهدقیقهدرقیامت🤍-!
پارت 1
±گذرايام
پسري بودم كه در مسجد و پاي منبرها بزرگ شدم. در خانوادهاي مذهبي رشد كردم و در پايگاه بسيج يكي از مساجد شهر فعاليت داشتم.
در دوران مدرسه و سالهاي پاياني دفاع مقدس، شب و روز ماحضور در مسجد بود. سالهاي آخر دفاع مقدس، با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند،سرانجام توانستم براي مدتي كوتاه،حضور در جمع رزمندگان اسالم و فضاي معنوي جبهه را تجربه كنم.
راستي، من در آن زمان در يكي از شهرستانهاي كوچك استان اصفهان زندگي ميكردم. دوران جبهه و جهاد براي من خيلي زودتمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.اما از آن روز، تمام تالش خودم را در راه كسب معنويت انجام ميدادم. ميدانستم كه شهدا، قبل از جهاد اصغر، در جهاد اكبر موفق بودند، لذا در نوجواني تمام همت من اين بود كه گناه نكنم. وقتي به مسجد ميرفتم، سرم پايين بود كه نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
يك شب با خدا خلوت كردم و خيلي گريه كردم. در همان حال و هواي هفده سالگي از خدا خواستم تا من آلوده به اين دنيا و زشتيها و گناهان نشوم. بعد با التماس از خدا خواستم كه مرگم را زودتر برساند.
گفتم: من نميخواهم باطن آلوده داشته باشم. من ميترسم به روزمرگي دنيا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه كنم. لذا به حضرت عزرائيل التماس ميكردم كه زودتر به سراغم بيايد!
چند روز بعد، با دوستان مسجدي پيگيري كرديم تا يك كاروان مشهد براي اهالي محل و خانواده شهدا راهاندازي كنيم. با سختي فراوان، كارهاي اين سفر را انجام دادم و قرار شد، قبل از ظهر پنجشنبه،كاروان ما حركت كند. روز چهارشنبه، با خستگي زياد از مسجد به خانه آمدم. قبل از خواب، دوباره به ياد حضرت عزرائيل افتادم وشروع به دعا براي نزديكي مرگ كردم.البته آن زمان سن من كم بودوفكرميكردم كار خوبي ميكنم. نميدانستم كه اهل بيت: ما هيچگاه چنين دعايي نكردهاند. آنهادنيا را پلي براي رسيدن به مقامات عاليه ميدانستند. خسته بودم و سريع
خوابم برد. نيمههاي شب بيدار شدم و نمازشب خواندم و خوابيدم.
بالافاصله ديدم جواني بسيار زيبا بالای سرم ايستاده. از هيبت و زيبايي او از جا بلند شدم. با ادب سالم كردم. ايشان فرمود: »با من چكار داري؟ چرا اينقدر طلب مرگ ميكني؟
هنوز نوبت شما نرسيده.« فهميدم ايشان حضرت عزرائيل است. ترسيده بودم. اما باخودم گفتم: اگر ايشان اينقدر زيبا و دوست داشتني است،پس چرا مردم از او ميترسند؟!
ميخواستند بروند كه با التماس جلو رفتم و خواهش كردم مرا ببرند. التماسهاي من بيفايده بود. با اشاره حضرت عزرائيل برگشتم به سرجايم و گويي محكم به زمين خوردم!
در همان عالم خواب ساعتم را نگاه كردم. رأس ساعت 12 ظهر بود. هوا هم روشن بود! موقع زمين خوردن، نيمه چپ بدن من به شدت درد گرفت. در همان لحظات از خواب پريدم. نيمه شب بود.
ميخواستم بلند شوم اما نيمه چپ بدن من شديداً درد ميكرد!!
خواب از چشمانم رفت. اين چه رؤيايي بود؟ واقعاً من حضرت عزرائيل را ديدم!؟ ايشان چقدر زيبا بود!؟
' ادامه دارد...
🔷 شهید علمدار:
💢 باید خاطرات کوتاه وزیبای شهدا را جمع کنیم ومنتقل کنیم، نباید منتظر باشیم که ما را دعوت کنند، باید خودمان بریم دنبال جوان ها.
💢البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهدا نباشیم، بی فایده است. کلام ما تاثیر نخواهد داشت.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
روحش شاد
یادش با صلوات
⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
خوش به حالت ای بقیع! جایجای تربت پاک تو، از قدمهای آن مردی نشانه دارد که همه در انتظار اویند... خ
پروردگارا
به حق ائمه مظلوم بقیع( علیهم السلام ) ظهور آقا امام زمان (عج) را برسان و مابقی غیبتش را بر ما ببخش.
آمین یا رب العالمین
⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
••• 🌸حاج همت میفرمودن که: بعضیا فکر میکنند اگر ظاهرشون رو شبیه شهدا کنند کار تمومه نه باید مثلِ شهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
نماز شب فقط چند رکعت نماز نیست،
نماز شب پیام عاشقانه "دوستت دارم" است
به محضر قدسی حضرت حق،
نماز شب اسم رمز پرواز است...
⛅أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج⛅
صبحت بخیر مولای من
🏝ای زلالی دلنشین چشمه ساران،
برایمان از باران بگویید...
ای پاکی بیکران آسمانها،
برایمان از پرواز بگویید...
ای آرامش وصفناپذیر دریاها،
برایمان از ساحل بگویید...
ای تمام حجمِ روییدن،
ای همهی وسعتِ شکفتن،
ای عطر دلفریب گلستانها،
ای معنای معطر بنفشهزارها...
ای رویای دشتهای تشنه...
برایمان از #بهار بگویید...
تا از طنین داودیتان
دوباره بروییم،
قد بکشیم،
زنده شویم و جان بگیریم...🏝
✨ابن الانوار الزّاهِرة ✨
⚘«او» هم خود نور است و هم فرزند نورهاي درخشان است...
امروز اين گونه به ايشان سلام دهيم:
«اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ الْأَنْوارِ الزّاهِرَةِ»؛
سلام بر تو اي فرزند نورهاي درخشان!⚘
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
صبحتون مهدوی
در کشاکش تمام سختیها
و کم آوردنهایی که زندگی
برایمان رقم میزند،
هیچگاه اسیرِ عظمت درد و غم مباش؛
که خدای تو از تمام آنچه که
دلت را آزرده، بزرگتر است...
🌼 درود بر شما عزیزان ، صبح بخیر
🗓 به سهشنبه خوش آمدید
☀️ ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ خورشيدی
🎄 ۱۰ مه ۲۰۲۲
🌙 ۸ شوال ۱۴۴۳ قمری
🌺جز خدا کیست
🌸که در سایه مهرش باشیم
🌼رحمت اوست که
🌺پیوسته پناه من و توست
🌸با توکل به اسم اعظمت
🌼آغاز میکنیم روزمان را
🌺الهی به امید تو
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
✍بزرگترین حسرت یه آدم توی آخرت که از هر جهنمی آدم رو بیشتر میسوزنه اینه که من میتونستم نماز بخونم و نخوندم. میتونستم وقت بذارم برای نمازم ولی نذاشتم، میتونستم نمازم را اول وقت بخونم ولی نخوندم میتونستم نمازم را باحضور قلب بخونم ولی نخوندم،چون تو آخرت می فهمیم بیشترین چیزی که انسان را در آخرت خوشبخت می کنه، میزان نشست و برخواست خصوصی با خدا و یاد خداست.
جوون خیلی حواست باشه نمازت رو ترک نکنی، خیلی ها آرزوی یه سجده کردن تو دلشون مونده ولی دیگه نمیتونن، از نمازت مواظبت کن، براش یه وقت جداگانه ای تو برنامهریزی ها داشته باش که یه روز حسرت نخوری....
نماز اول وقت