جمعهها، محترمانه به خود بگو،
غافل ، چه كردهای كه حرم نيست جایِ تو...😔😔😔
💚صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله💚
حی علی الصلاه
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف :
مَا أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّيْطَانِ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الصَّلَاةِ فَصَلِّهَا وَ أَرْغِمِ الشَّيْطَانَ.
هیچ چیز به مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمی ساید، پس نماز بگذار و بینی ابلیس را به خاک بمال
تهذیب الاحکام، ج،ص175،ح155
برای سلامتی و تعجیل در ظهور مولایمان دعا کنیم
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای
برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دوستان عزیز و بزرگوار خواهشمند لینگ گروه یا تبلیغات داخل کانال نگذارید اینجا محل تبلغ نیست
⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
♨️ درخواستهای سادهی امام زمان و ائمه علیهم السلام از شیعیان (۱) 🔸#امام_زمان عجل الله درخواستهایی
♨️ درخواستهای سادهی امام زمان و ائمه علیهم السلام از شیعیان (۲)
🔸در برخی روایات، دعا برای فرج از حقوق اهل بیت علیهم السلام بر شیعیان شمرده شده است؛ چنان که امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
همانا از حقوق ما بر شیعیان این است که بعد از هر نماز واجب، دستهایشان را بر چانه گذاشته و سه مرتبه بگویند:
یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ.
یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِحفَظ غَیبَةَ مُحَمَّدٍ.
یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِنتَقِم لِابنَةِ مُحَمَّدٍ.
ای پروردگار محمّد، فرج و گشایش امور آل محمّد را تعجیل فرما.
ای پروردگار محمّد، محافظت کن (دین را در) غیبت محمّد
ای پروردگار محمّد، انتقام دختر محمّد را بگیر.
📚صحیفه مهدیه، ص ۱۸۵
📌اما کدامیک از ما این دعا را که معصوم دستور فرمودهاند و امر کردهاند از حقوق ما بر شیعیانمان است تا به حال انجام دادهایم؟!
اصلاً این مطلب به گوش خیلی از ما هم نخورده بود!
⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
کتاب عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت هفدهم دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش.
کتاب عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هجدهم
راوی : حسین حسن زاده
همیشه یک لبخند ملیح برلب داشت. ازاین جوان خیلی خوشم می آمد.
وقتی درکوچه وبازار او را می دیدم خیلی لذت می بردم. آن ایام با اینکه پدرم همیشه به مسجد می رفت اما من اینگونه نبودم.
تااینکه یکروز پدرم مرا باخودش به مسجد برد و دستم را در دست همان جوان قرار داد و گفت: احمدآقا اختیار این پسرم دست شما!
بعد به من گفت: هرچی احمدآقا گفت گوش کن. هرجا خواستی با ایشان بری اجازه نمی خواد و...
خلاصه ما رو تحویل احمدآقا داد. برای من یک نکته عجیب بود!
مگرپدرم چه چیز دیده بود که اینگونه من را به یک جوان شانزده یا هفده ساله می سپرد؟!
چند شب از این جریان گذشت. من هم مسجد نرفتم. یک شب دیدم درب خانه را می زنند. رفتم در را باز کردم، تا سرم را بالا کردم باتعجب دیدم احمداقا پشت در است!
تا چشمم به ایشان افتاد خشکم زد!
یک لحظه سکوت کردم، فکر کردم اومده بگه چرا مسجد نمی یای؟
گفتم: سلام احمدآقا، به خدا این چند روز خیلی کار داشتم، ببخشید.
همینطور که لبخند به لب داشت گفت: من که نیومدم بگم چرا مسجد نمی یای، من اومدم حالت رو بپرسم. آخه دو سه روزه ندیدمت.
خیلی خجالت کشیدم. چی فکر می کردم و چی شد! گفتم: ببخشید از فردا حتما میام.
دو سه روز دیگه گذشت. در این سه روز موقع نماز مشغول بازی بودم و مسجد نرفتم
یک شب دوباره صدای درب خانه آمد. من هم که گرم بازی بودم دوباره دویدم سمت در..
تو فکر هر کسی بودم به جز احمداقا.
تا در را باز کردم از خجالت مُردم. با همان لبخند همیشگی گفت: سلام حسین اقا.
حسابی حال و احوال کرد. اما من هیچی نگفتم. فهمیده بود از نیامدن به مسجد خجالت کشیدهام. برای همین گفت: بابا نیومدی که نیومدی، اومدم احوالت و بپرسم.
خلاصه آن شب گذشت..فردا زودتر از اذان رفتم مسجد واین مسجد رفتن همان و مسجدی شدن ما همان.
احمدآقا انقدقشنگ نوجوان ها را جذب مسجد می کرد که واقعا تعجب می کردیم!
با سن کمی که داشت اما نحوهی مدیریت او در فرهنگی مسجد فوق العاده بود.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم