هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #سیزده
ساعت6 غروب بود...
جلوی در ساختمان منتظر خانم رضایی بودم
پنج دقیقه بعد خانم رضایی رسید.
خانمی ۲۹_۳۰ساله باچهره معمولی ولی یه مهربونی کاملا مشخص بود.
تانشستم توماشین دستاشوبازکرد به آغوشش پناه بردم. شاید یه ربع بیست دقیقه ای فقط گریه کردم
خانم رضایی:
_آروم شدی عزیزدلم؟
فقط با اشک نگاش کردم
_میبرمت جایی که بوی🌷حسینو🌷 بده
بعدازگذشت ۴۵دقیقه روبه روی #معراج_الشهدا نگه داشت وارد که شدیم خیلیا داشتن میومدن سمتم که بهار نذاشت.
به سمت حسینیه معراج الشهدا راهنماییم کرد.
خانم رضایی با یه باکس جلوم نشست.
درو دیوارای معراج حسین قبل محرم سیاه پوش کرده بود..
خانم رضایی:
_اینکه چطوری تو روسپرد دست من بمونه واسه بعد..اما فعلا میخوام امانت های دستم رو بدم بهت.. به بچه ها گفتم نیان خودمم یک ساعت دیگه بهت سرمیزنم.
این باکس همون #امانتاییه که حسین چند روزقبل اعزام بهم داد. گفت اگه واسش اتفاقی بیفته یک هفته بعدخبرش اینو بهت بدم.
خودش از حسینیه رفت بیرون.
خودش از حسینیه رفت بیرون.
باکس رو باز کردم
یه نامه بود.یه بسته بود.
نامه روبازکردم..
بسم رب الشهدا والصدیقین
مارا بنویسید فداےزینب
آماده ترین افسررزم آور زینب
بایدبه مسلمانی خود شک کند آنکه
یک لحظه ی کوتاه شود کافرزینب
کافیست که با گوشه ی ابروبدهد اذن
فرماندهی کل قوا؛ #مادرزینب
از بیخ درآورده و خوآهیم درآورد
چشمےڪه چپ افتد دور و بَر زینب
آن کشورسوریه واین کشور ایران
مجموع دو کشور بشود #کشورزینب
رهبر بدهد رخصت میدان؛ بگذاریم
#مرحم به زخم دل مضطر زینب
سلام خواهرگلم.. زینب قشنگم..
تواین دوسال که لیاقت مدافع بی بی داشتم تمام نگرانیم #تو بودی
خواهرجانم آنقدربچه حساسی بودی هیچوقت نتوانستم ازسوریه بهت بگم.
وقتی بعدازشهادت آقاسیدمحمدحسین اونقدر #نگرانت بودم.. که نمیتوانم بیان کنم..
زینبم این نامه را زمانی میخوانی که یا اسیرشدم یا شهید.. امیدوارم دومیه باشه
زینبم... #بعد از رفتنم آنقدر حرف #میشنوی؛ دوست دارم #زینب_وار ادامه بدی وبه حرف خانم رضایی گوش بدی.. و باهاش همقدم بشی برای #شناخت بقیه شهدا. امیدوارم اون چیزایی که مدنظرم است رو بتونم واست یادگاری بخرم.
همراه این نامه یه تابلو هست بزن به اتاقت
دوست دارم پیکرم هیچوقت برنگرده
اگه برنگشت قرار من و تو هرموقع دلت گرفته قطعه 50 بهشت زهرا
مزارشهید #میردوستے
دوست دارم.. گل نازم
ادامہ دارد...
نام نویسنده ؛ بانو مینودری