eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
967 دنبال‌کننده
16هزار عکس
6.4هزار ویدیو
10 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 صبح با سروصدا های عجیبی بیدار شدم موهامو دور سرم جمع کردم و رفتم بیرون _سلااااااااااام با بیرون رفتنم از اتاق صدای جیغ آسیه و فاطمه بلند شد بعدم علیرضا و محمدحسین از حیاط اومدن داخل و سلام دادن _سلام دختر عمه مبارکه بالاخره عروس شدی +مگه من گفتم که جوابم مثبته☺️😂 _میفهمم خانما اولش ناز میکنن 😂 +عجب! همه باهم در حال جمع و جور کردن خونه بودن که صدای زنگ اومد علیرضا :آقا جون مامان جان آقا داماد کارتون دارن😁 _وااای چرا الان اومدن مگه قرار نبود شب بیان الان من حاضر نشدم😱😭 فاطمه:خواهر شوهر ترشیده ی من، اونا الان اومدن چادرو برات بیارن و عرض ارادت بکنن _اها تا ظهر مشغول تمیزکاری و شست و شو بودیم بعدشم قورمه سبزی دست پخت آسیه و فاطمه رو خوردیم 🤢😂 منم بعد از دوش گرفتن و بستن موهام آسیه و فاطمه رو صدا زدم باهم شروع کردین به آماده شدن دوتایی افتادن به جون من و من همش جیغ میزدم که آرایش به صورت خییییلی ملیح باشه و اونا فقط میخندیدن🤦‍♀😐 تا ساعت 19 فقط مشغول آماده شدن بودم اونا ساعت 20 می‌آمدن منم نشسته بودم تو اتاق و داشتم نماز میخوندم بقیه هم بیرون بودن _خدایا خودت کمکم کن، من آگاهی هیچی رو ندارم و فقط شمایی که میتونی کمکم کنی اگه واقعا آدم خوبیه خودت کاری کن که بهش اعتماد کنم تو حال و هوای خودم بودم که صدای زنگ خونه بلند شد در کمال ناباوری هیچ استرسی نداشتم 😁 صدای در اتاقم اومد ادامه دارد.... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده و آی‌دی کانال آزاد‼️