🍃پاورچین پاورچین میآیم و کنار قاب عکست می نشینم ...
مهمان هایت رفته اند و مثل هر سال ته تغاری از آن من است ....
مینشینم و حالا تو از کوثرت پذیرایی کن .....
🍁
برگ برگ پاییز را شمرده ام تا امشب برسم به تولدت ...
واژه واژه را کنار می زنم تا تو برایم حرف بزنی ؛
حرف هایی که فقط امشب بر زبانت می آید و می رود تا سال بعد ....
نبضم را بیدار می کند تا دوباره زنده شوم...
ای دورترین و نزدیک ترین به من بابا ؛ کاش ادامه دار شوی در دخترت..🌿
چله ی سرد روبه رویم تنها گرمای وجود تو را می خواهد...
صدای آمدنت را می شنوم ؟
خنده ات چون اناری می شکند در دلم و تمام دنیایم را سرخ می کند....
🍃
#از_عشق_دل_نوشت
#کوثرخانوم
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#دخترانه
#سالروز_میلاد
🆔 @Barayekosar
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
21.61M
مولودی
💠سیدرضا نریمانی
#میلاد_حضرت_زینب سلام الله علیها
اِنّا اَعطیناڪ الڪوثر، ڪوثر عطا شده مڪرر
@Barayekosar
🍂 هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
🍂 که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
🍁🍁🍁
🍃 ما چــلہ نــشــین شــب یـــــلداۍ ظـــــهــوریــــم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یلدا
#برای_کوثر
🆔 @Barayekosar
Doam Kon Madar.mp3
8.79M
دعام کن مادر #فاطمیه محمدحسين پويانفر
🍀اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَ هَم 🍃
🆔 @Barayekosar
💠 برای محمودرضا/ صد و هفتاد و یک
◾احمد رضا بیضائی
🌷با هم رفته بودیم دیدن هنرمند عکاس جنگ، حاج بهزاد پروینقدس. صحبتمون گل انداخته بود که حاج بهزاد یکهو بلند شد رفت دوربینش رو آورد، لنز بزرگی بهش بست، تنظیمش کرد و همینطور که داشت دوربین و میآورد بالا گفت: "من از هر کی عکس گرفتم شهید شده ها!" و شاتر زد و شد این عکس.
🆔 @Barayekosar
✨بــہ یـــاد حـــاج قــــاســــم✨
🍃🌺 کوثر آقامحمودرضا بیضائی در آغوش شهید #حاج_قاسم سلیمانی 🌺🍃
#به_وقت_دلتنگی در اولین سالروز شهادت / #فرودگاه_بغداد #0120
#مرد_میدان
🆔 @Barayekosar
🔴انتشار برای اولین بار
کپی با ذکر منبع آزاد
💠شهید محمودرضا بیضائی
گفت:«بیا ما هم همون قرار رو بزاریم»
گفت: بیا رفاقت و برادریمون بخاطر خدا باشه
🆔 @Barayekosar
برای کوثر
🔴انتشار برای اولین بار کپی با ذکر منبع آزاد 💠شهید محمودرضا بیضائی گفت:«بیا ما هم همون قرار رو بز
یادمه حدود یه سال قبل اینکه محمود بره خدمت سربازی شب وقتی بعداز نماز از مسجد رفتیم دم در خونشون
از رفتن به سپاه حرف میزدیم ،از شهدا
محمود از شهید شریف زاده میگفت و تعریف میکرد.
گفت:«داداش ، بریم دم در خونشون حال مادرشو بپرسیم؟»
گفتم باشه
رسیدیم در خونشون
مادرشهید در رو باز کرد و محمود کلی حال و احوالپرسی کرد.
مادر شهید هم حقیقتا خوشحال شد و دوتامون رو دعا کرد.
بعدش بر گشتیم سمت خونه محمود که نزدیک خونشون بود
فکر کنم نزدیک شش یا هفت بار
باهم تا انتهای خیابون به اون بزرگی رو دوتایی به بهانه بدرقه هم رفتیم و بر گشتیم...
اون منو بدرقه میکرد منم میگفتم نه دلم نمیاد تنهایی برگردی بعدش من بدرقه میکردیم بعدش محمود...و این قصه همچنان ادامه داشت
وقتی دم درشون رسیدیم
داشتیم از رفاقت و دوستی بین خودمون حرف میزدیم،
از محبتمون به سپاه
و اینکه آرزو داریم بریم اونجا و ...
گفت: میدونی شهید شریف زاده و پاشایی که دوستای صمیمی بودن و شهید شدند
باهم چه قراری گذاشته بودن؟
گفتم: نه
گفت: «بیا ما هم همون قرار رو بزاریم»
گفت: بیا رفاقت و برادریمون بخاطر خدا باشه
من تعجب کردم
گفتم: خوب آخه چجوری؟ یعنی چی؟
خوب ما مگه بخاطر شیطان دوستیم و...؟
گفت:«نه ،اما یه فرق داره دوستی بخاطر دل خودمون ،و دوستی بخاطر خدا،
وقتی چیزی وصل پیدا میکنه به خدا میشه موندگار و ابدی،چون خدا ابدی هست و موندگار،اما ما که قرار نیست بمونیم یه روزی تموم میشیم»
گفت:« اینو از اون دوتاشهید یادگرفتم»
بار آخر که زنگ زده بود
گفت :« قول و قرارمون یادت نرفته؟»
محمود رو عهد خودش موند ... همین بود که یه هفته قبل شهادتش زنگ زد و خداحافظی کرد و ...
(مهدی)
🆔 @Barayekosar
مراسم بزرگداشت هفتمین سالگرد شهادت شهید آقا محمودرضا بیضائی
یکشنبه ۲۸ دیماه / بعداز نماز مغرب و عشاء
مسجد چهارده معصوم(ع) ، شهرک پرواز
🆔 @Barayekosar
برای کوثر
مراسم بزرگداشت هفتمین سالگرد شهادت شهید آقا محمودرضا بیضائی یکشنبه ۲۸ دیماه / بعداز نماز مغرب و عشا
مراسم رو عزیزان میتونن از پیج رسمی
http://agamahmoodreza.official
بصورت زنده تماشا بفرمایند