14.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و رسوا کرده قلب عاشقم را گریهی غماز
زبانم قاصر از اینکه کنم احساس را ابراز
دلم شد کربلایی در میان خیمهی گنبد
زیارتنامه میبارد از آن اشک طلایی باز
نشسته مرغ دل بر بام سقاخانه گویی که
دل عاشق نمیخواهد از این لانه کند پرواز
وجودم را گرفته دلهره؛ رنجِ پریشانی
بیا در قلب پر آشوب من آرامشی انداز
به پایان آمدم در گیر و دار روزگار سرد
بگو من از کدامین نقطه راهم را کنم آغاز
دوباره اشکهای من زده حلقه به دور صحن
قبولم کن شده حتی اگر با دیدهی اغماض
چه احساس دلانگیزی است جاری در وجود من
صدای کفتر و نقارهها با من شده دمساز
به گوش پنجره فولاد تو خواندم که مثل قبل
بریز از دست پر مهرت برایم باز هم اعجاز
#مستان
#چهارشنبههای_امامرضایی
@baresh_haye_ghalamman
💔