「❤️」
لاتخفف ولاتحزن انا منجوك
خدا میگه:
نترس
نگران نباش
آخه من که نمیذارم این طوری بمونه
نجاتت میدم🥰
🌸🍀🌸🍀
یه وقتایی حال دلت بعدِ یه عالمه سختی،
اونقدر خوب میشه که از ذوق اشک تو چشات حلقه میزنه...
من اون حال رو هزار بار براتون آرزو میکنم...👌♥️
🌸🌸🌸
به هر موجی که میگفتم غم خویش!
سری می زد به سنگ و باز می گشت
#فریدونمشیری
چنان زردم چنان رنگم پریده
که گویی برگ ریزانم رسیده
دراین فکرم چرانقاش هستی
مرا زود و تو را دیر آفریده؟!
#علی_عسکرپور_کرمانی
وقتی میان چشمِ تو تنها غباریام
یا مثل آبشارم و در شیب° جاریام
ابری که خواست برکه شود خسته مانده است
می گفت:ای نسیم بیا تا بباری ام
در من چه ماهیانِ قشنگی شنا کنند
ای باد پس کجا به زمین می گذاریام
باغی پر از درخت و گل و غنچه میشوم
من دانه ام اگر تو بیایی بکاریام
□
هرچند بید خشک و بدون ثمر شدم
اما چه خوب شد، وطنِ صد قناریام
#مرضیه_سادات_هاشمی
از دوستان عزیزم و عضو کانال👉🌼
بارشهای قلم من
وقتی میان چشمِ تو تنها غباریام یا مثل آبشارم و در شیب° جاریام ابری که خواست برکه شود خسته ماند
دست مریزاد مرضیه جان این شعرت منو یاد شعر زیبای قیصر امین پور میندازه☺️🌸👇
از نو شکفت نرگس چشم انتظاریام
گُل کرد خار خارِ شب بیقراریام
گر من برای دیدنت از خویش میروم
از خویش میروم که تو با خود بیاریام
تا ساحل قرار تو چون موج بیقرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاریام
با ناخنم به روی سنگ نوشتم بیا بیا
پیش تر از آنکه پاک شود یادگاریام
#قیصر_امین پور
فکر کنم یه بیتش و یادم رفته😐
این شعر به قدری زیباست که همیشه با خودم زمزمه میکنم👌👌👌
enc_17016014893497244364025.mp3
4.74M
💚نماهنگ شب های جمعه
حسین ستوده . مناجات با امام حسین (ع)
دلتنگِ حریمِ باصفای تو منم
سلطانِ کرم تو و گدای تو منم
دل در تبِ ششگوشهٔ تو بیتاب است
تو حضرتِ عشق و به فدای تو منم
#مستان
@bareshe_ghalam
بارشهای قلم من
💚نماهنگ شب های جمعه حسین ستوده . مناجات با امام حسین (ع) دلتنگِ حریمِ باصفای تو منم سلطانِ کرم تو و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فشارهایی که به دیگران میاری
#فشارقبر خودت میشه....
و هرچی سختی تحمل کنی از بچه و همسایه و... قبرت وسیعتر میشه
#استادشجاعی
در سینهی ما عشق تو جاری است هنوز
با یادِ تو حالِ دل، بهاری است هنوز
ما منتظرِ ظهور هستیم اما
تقدیرِ زمانه بیقراری است هنوز
#مستان
۹ دسامبر، ۲۲.۲۲_102638.aac
1.42M
چشمه چشمه غم روان است از نگاه مادرم
شانهٔ دیوار گشته تکیهگاه مادرم
در میان کوچهها با حملهٔ نامردمان
نیلی از سیلی شده رخسار ماه مادرم
یادگار احمد و زخمی میان شعله ها؟!
آه ای مردم چه بود آخر گناه مادرم
میدود دنبال بابا تا بماند او ولی
دشمن بیرحم سد کرده است راه مادرم
درد پهلوی شکسته، درد زخم میخ در
میبرد تا آسمانها سوزِ آه مادرم
میسپارم یاس پرپر را شبانه دست خاک
میشود مخفی پس از آن بارگاه مادرم
#مستان
🍀با صدای ثمین معظمی, دانشآموز پایهی پنجم🍀
@bareshe_ghalam