🌸 #داستانک / خرج غیر ضرور
.
مادرا خیلی مهربونن.
حاضِرَن همه چیزِشونو بِدَن تا یِ لبخندِ کوچولو بیاد رو لبِ بچههاشون.
.
بچهها برا افطاری دستور پیراشکی داده بودن.
#خانوم_جونم با اون حالش چون بچهها روزه میگیرن، برای این که دم افطار چیزی جلوشون بذاره که دوست داشته باشن و ی لقمه غذا بخورن، ی لیست نوشتو داد دست #آقا_محمد_مهدی؛ یعنی حالا که دستور پیراشکی میدین، چون فقط دستور دادنو، خوردن ممکنه برا سلامتیتون ضرر داشته باشه، اینا رو برو بگیرو بیار تا تو هم توی ثوابِ درست کردَنِش شریک باشی.
.
#آقا_محمد_مهدی: آقاجون! سویچ کجاست؟
- تو جیب شلوارُم.
+ کارتتون کجاست؟
- تو جیب پیرَنُم.
.
رفت که بگیرَتِشون.
.
دم افطار، که همه دور سفره جمع بودیم، #آقا_محمد_مهدی دو تا ظرف سس، یِ سسِ کچاپو یِ سسِ مایونز، و ... آورد، گذاشت سر سفره، کنارِ پیراشکیا.
منم به شوخی گفتم: کااارت منووو خاااالی کررردی دییییگه؟
+ اینا رو با کارت شما ... نخریدم آقا جون.
- پس با ... چی ... خریدی؟
+ با کارت خودم.
- چرا؟!!!
+ آخه اینا خرج ضروری نبودو برای دل خودم خریده بودم.
- 😊 (👉این که داره زیر پوستی میخنده تا کسی خندهشو نبینه منم که از رعایتهای پسرم خوشم اومده.😍)
.
🌐 @barkat313