eitaa logo
فروشگاه برکت
3.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
236 ویدیو
4 فایل
🌸 اولین وبزرگترین شبکه عرضه محصولات محلی تولیدطلاب ومومنین انقلابی درکشور که باهدف عرضه محصولات باکیفیت باقیمتی منصفانه وتقویت بنیه اقتصادی جبهه متدینین انقلابی شکل گرفته. ☘ارتباط: @barkat313_admin ☘خرید آنلاین: barkat313.ir 💯 #با_برکت_سالم_زندگی_کنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 / دووووست دارم زن و مردی با هم زندگی خوش و خرمی داشتن. البته این به اون معنا نیست که دیگه این زوج خوشبخت هیچ اختلاف نظر و عقیده‌ای نداشتن. اونا هم مثل خیلی از زوج‌ها در برخی مسائل اختلافاتی داشتن. ولی این اختلافات باعث نمی‌شد اون‌ها زندگی قشنگ‌شونو به جهنم تبدیل کنن. یک روز ... - زن: عزیزم! - مرد: جااااانم! - زن: می‌دونم امروز هوا خیلی گرمه؛ ولی دیگه توی خونه هیچی نداریم. می‌شه لطفا برید و کمی از محصولات محلی‌شون بخرید. - مرد: بله؛ حتما. فقط به خاطر تو. والا توی این هوای گرم ... - زن: مممممنونم عزیزم. مرد بعد از خداحافظی و 💋 به سمت راه افتاد. وااااقعا هوا گرم بود. احساس می‌کردی پوستت داره می‌سوزه. ترافیکم که آدمو کلافه می‌کردو گرما رو تشدید. مرد نزدیکای بود که تلفنش زنگ خورد. خانوم بود. - جانم؟ - خیلی خیلی سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبى دارم. - الآن نزدیک برکتم. بعد از خرید میام. - نه؛ همین الآن بیا. کار خیلی مهمیه. - خب از همین‌جا بگو، این قدر راه برنگردم. - نمی‌شه. اگه نیای دیگه نه من نه تو. تمام زندگی‌مون یک طرف این کارم یک طرف. مرد که از اصرارهای همسرش نگران شده بود به سرعت سمت خونه برگشت. هوا همچنان گرم بود. گویی از زمین و آسمان آتش می‌بارید. مرد دل تو دلش نبود. تا به خونه رسید هزار فکر جور واجور از ذهنش گذشت. - یعنی خانومم چه کار مهمی داره که توی این گرما منو با این اصرار برگردونده؟ - نکنه بچه کاریش شده باشه؟ - نکنه مادر خانومم می‌خواد بیاد خونمون؟ - و ... وقتی به خونه رسید - خب؟ - چی خب؟ - کار مهمت چى بود که منو این همه راه توی این گرما برگردوندی؟؟؟ - هيچى؛ فقط ... - هیچی؟؟؟!!! این همه راه منو توی این گرما برگردوندی که بگی هیچی؟! می دونی چقدر نگران شدم؟ - هیچیه هیچی که نه. - پس چی؟ - می‌خواستم بگم ... - چی می‌خواستی بگی؟ زن در حالی که خیلی آروم دست همسرشو می گرفت با لبخند گفت: "فقط می‌خواستم بگم: " ". همین💋" مرد در حالی که از این کار همسرش عصبانی شده بود، گفت: "همین؟! منو توی این گرما از اون سر شهر کشوندی این ور شهر که فقط بگی دوسم داری؟؟؟!!!" - بله. - مگه آزار دارى؟ - نه. - پس چی؟ - این همون کاریه که شما می‌گید پیامبر(ص) انجام داده. - کدوم کار؟ - مگه شما نمی‌گید پیامبر(ص) در آخرین حج‌شون وقتی به غدیر خم می‌رسن در اون هوای گرم و سوزان به همه دستور توقف می‌دن و می‌گن اونایی که جلو افتادن برگردن و صبر می‌کنیم تا اونایی که نرسیدن برسن؟ - خب؟! - مگه خودتون توی کتاباتون ننوشتین که اون قدر هوا گرم بوده که مردم زير شکم شتر پناه می‌بردن و عبا رو سرشون می‌نداختن؟ - خب؟! - یعنی می‌خواید بگید که پیغمبر که هیچ کار بیهوده انجام نمی‌داده این همه آدمو معطل می‌کنه که فقط و فقط بگه على(ع) دوست منه؟؟؟!!! - هاااااااااا😲 - آاااها؛ حالا زود برو که هیچی توی خونه نداریم. . 🌐 @barkat313