سلسله مباحث ایران و توسعه
بخش۱۶
توسعه؛ مسئله ای که نیاز به برنامه دارد
در جهان توسعه نیافته حکومت ها و سیاست هایی هستند که با توسعه مخالفتی ندارند اما امر توسعه، برایشان اهمیت درجه اول ندارد و به همین خاطر در توسعه هم توفیق چندانی به دست نمی آورند ..
@barsakht
البته این امر هیچ تناقضی با مخالفت با سیاستهای قدرتهای استکباری ندارد و منظور ما هم این نیست که صرفاً و فقط به مسائل و مصالح ملی مشغول باشیم.
به نظر می رسد این قبیل افراد، درد را ظاهراً دریافتند اما مسئله را آنطور که باید درست طرح نکرده و نفهمیده اند...
در واقع شاخ غول استبداد و تجاوز باید شکسته شود، اما اگر هر کوششی بر ضد قدرت های بیرونی و جهانی ، با تلاش برای رهایی از بلای توسعهنیافتگی در درون توام نباشد ، موجب خواهد شد که دشواری ها نیز دوچندان شوند زیرا با توقف در توسعه نیافتگی، منابع و امکانات درونی نیز پایان می یابند...
در واقع حکومتی که شعار عدالت خواهی میدهد باید در ابتدا جامعه خود را از فریب و فقر و فساد رهایی دهد و بداند که شیوع بی اعتمادی ، ناامیدی ، بیکاری و بیماری ،جامعه را به سوی پریشانی و از هم پاشیدگی سوق می دهد.
@barsakht
دکتر داوری اردکانی معتقد است که: تجربه یکصد سال اخیر نشان میدهد که صرف کاربست سیاست های متکی بر ایدئولوژی ،در کار توسعه موفق نخواهد بود و نمی بایست توسعه را فقط با یک نگاه ایدئولوژیک و در حد حرف و شعار و عقیده بیان کرد...
حرف اصلی این است که در واقع ، جهان توسعه نیافته، یک جهان بی مسئله است و گرفتاری بزرگ این جهان این است که مسئله ندارد و حتی نمی خواهد که مسئله داشته باشد و آن را تعریف نکرده است.
ویژگی جهان توسعه نیافته این است که بدون تحقیق، خیال میکند که همه چیز را میداند و برای هر مشکلی راه چاره ای را میشناسد...
@barsakht
9سوال و 9 پاسخ از کتاب
« پان ترکیسم و پان آذریسم»
نوشته احمد کاظمی– بخش هفتم و پایانی
@barsakht
* 9) به عنوان نتیجه گیری، مهمترین اهداف طرح ایده پان ترکیسم و پان آذریسم کدامند؟
** مسئله پان آذریسم یا به اصطلاح اتحاد دو آذربایجان پس از فروپاشی شوروی به طور جدی مطرح شد اما واقعیت این است این ایده توسعه طلبانه بیشتر توسط روسها وکمونیست ها با اهداف ذیل بویژه درهنگام تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان درسال 1324 ه.ش مطرح گردید:
الف) جایگزین کردن احساسات ضد ایرانی به جای احساسات ضد روسی در بین مردم آذربایجان جدا شده از ایران ومسلمانان قفقاز با تبلیغ این امر توسط کمونیست ها که طی قراردادهای گلستان و ترکمنچای ، آذربایجان واحد بین تزارها و روس ها تقسیم شد وبرای برخورداری مردم آذربایجان جنوبی (ایران) از مزایای زندگی کمونیستی ، باید آذربایجان ایران به آذربایجان شمالی (شوروی) ملحق شود. البته مطالعه دقیق تاریخ، تحریف کامل این مطلب توسط کمونیست ها را نمایان می سازد زیرا امضا کنندگان قراردادها، رژیم پادشاهی ترکان قاجار بودند و نه فارس ها که قومی همانند سایر اقوام ایرانی هستند.
ب )ایجاد تغییرات فرهنگی در قفقاز و آذربایجان جدا شده از ایران به سود فرهنگ روسی و برعلیه فرهنگ اسلامی ایران مانند تغییر الفبا ومبارزه با زبان فارسی و عربی.
ت )ایجاد گسست فرهنگی بین ایران و قفقاز به خصوص میان ایران وآذربایجانی های جداشده از ایران که به رغم جدایی جغرافیایی ، ازلحاظ فرهنگ، مذهب، زبان و پیشینه ادبی و تاریخی جزیی از ملت ایران محسوب می شوند وشاعران بزرگی مثل نظامی گنجوی وخاقانی وشیروانی از میان آنان برخواسته اند.
@barsakht
ث )مشغول کردن مقامات ومسئولان ایرانی به رفع خطر تجزیه مجدد ایران وبه انفعال کشانیدن آنان در قبال سرنوشت مسلمانان قفقاز.
ج )استفاده از اندیشه آذربایجان واحد در ترکیب جمهوری های شوروی وتجزیه ایران به عنوان اهرم فشار برای اخذ امتیازات اقتصادی سیاسی بویژه در دوران جنگ سرد و در زمان حاکمیت رژیم پهلوی که ایران تحت سلطه آمریکا قرار داشت.
نکته قابل توجه این است که آذری های ایران در طول تاریخ ، از جنگ پر افتخار چالدران ومقاومت دلیرانه در برابر توسعه طلبی ترکان عثمانی ، واقعه مشروطیت و حرکت به سوی تهران ونیز در جریان انقلاب اسلامی ثابت کرده اند که تحت هیچ شرایطی روحیه جدایی طلبی ندارند. اما پان ترکیست ها وپان آذریست ها تلاش دارند چنین القاء نمایند که در طول تاریخ یک جنبش سراسری و روحیه جدایی طلبی در ایران وجود داشته است.
@barsakht
سلسله مباحث ایران و توسعه
بخش ۱۷
گرته برداری ناموفق از الگوی توسعه غربی
@barsakht
ایران از ۲۰۰ سال قبل بر اثر برخورد با تجدد اروپایی و با اقتباس از شئون آن، قدم در مسیر تجدد مآبی گذاشت و حال آنکه این وضعیت، تا به حال نیز ادامه داشته است و حاصل آن بروز پارادوکس ها و برهم خوردن نظام تعادل و تناسب است...
در واقع، مجموعه شئونی که به صورت جدا جدا ، از غرب اتخاذ و اقتباس شده و در کنار یکدیگر قرار گرفته ، به هیچ وجه از یک تعادل و تناسب منطقی برخوردار نیست چرا که دین و فرهنگ و هنر و علم و تکنولوژی از هم جدا و بی ارتباط هستند و در جایگاه مناسب خود قرار ندارند و هیچ کدام از آنها کارکرد خود را انجام نمی دهند....
علمی که ما اکنون از آن برخورداریم، در واقع بیش از حد نیاز ما است و به بیانی مشکل امروز ما نداشتن دانش و دانشمند و دانشگاه نیست، بلکه مشکل این است که، نمی دانیم به علم چه نیازی داریم و جایگاه علم کجاست و چه نیازهایی با آن برآورده می شود ....
نتیجه چنین روندی می شود همان : گرته برداری ناموفق!
@barsakht
توسعهنیافتگی ربط ذاتی به نفت و آب و سرزمین ندارد ، بلکه در جان و وجود مردم جهان توسعه نیافته است.....
نتیجه گیری نظرات اندیشمند ؛
@barsakht
به نظر می رسد در نظام فکری دکتر داوری اردکانی چهار عامل موجب عدم دستیابی ایران در بستر تاریخی به توسعه شده است:
۱- گرته برداری ناشیانه از غرب
۲- ناتوانی و نادانی در عین ناهماهنگی و آشوب
۳- عدم هماهنگی و سازواری بین اجزا ( شامل ترتیبات و ابزارها و...)
۴- بی مسئلگی و بی پرسشی
@barsakht
هر کدام از این نتایج ناشی از برخی نارسایی ها در حوزه های مختلف فکری و عملی در جامعه ایران بوده است . این نارسایی ها عبارتند از :
- غلبه ایدئولوژی در مناسبات و طراحی ها
- عدم اولویت توسعه
- تشخیص ندادن لازم از غیر لازم و مهم از غیر مهم و امروزی از دیروزی و سودمند از مضر و ...
- عدم وجود خرد و عقل توسعه
- بستگی صوری و ظاهری به توسعه
- عدم وجود اراده توسعه
_ و....
___________________________
برای پیوستن به کانال تحلیلی سیاسی برساخت در تلگرام و ایتا بر روی @barsakht فشار دهید
تاکنون به مطالعه دیدگاه های برخی از اندیشمندان ایران در خصوص توسعه نیافتگی اینرا پرداخته و گفتیم که :
@barsakht
دکتر صادق زیبا کلام از مباحث تاریخی صحبت کرده و مشکلاتی مانند بیآبی و زندگی عشایری و ایلی تا حمله مغول و خاموشی چراغ علم را به عنوان دلایل و ریشه های وضعیت نامطلوب توسعه در ایران میداند.
سپس به ارائه نظریات دکتر سریع القلم پرداختیم که معتقد بود توسعهنیافتگی ما نتیجه خلقیات و شخصیت دیرپای قبیلهای، عشایری، تبعیتی و استبدادی ما است و هیچ وقت نخبگان فکری و ابزاری ما به یک اجماع در خصوص توسعه ایران دست نیافته اند و به همین دلیل هیچگاه یک انرژی متمرکزی برای حرکت در مسیر توسعه پیدا نشد....
دکتر داوری اردکانی نیز از عدم وجود خرد توسعه( یعنی نوعی از عقل که با انواع دیگر عقل ها تفاوت دارد و باعث تناسب و هماهنگی میشود) صحبت می کند .... او گرته برداری ناشیانه از مظاهر توسعه، میل به توسعه بدون اراده توسعه و عدم اولویت داشتن توسعه توسط حکومت را ، از موانع توسعه یافتگی ایران در طول ادوار تاریخی می دانست
@barsakht
سلسله مباحث ایران و توسعه
بخش 18
"چرا غرب پیش رفت و ما عقب ماندیم؟"
کاظم علمداری مدرک دکترای خود را از دانشگاه ایلینویز آمریکا گرفته و و پس از دانشگاه تهران ، در دانشگاه های لس آنجلس ، نورث ریچ و یو سی آل به تدریس و تحقیق در خصوص بحث توسعه ی ایران پرداخته است ..
چرا غرب پیش رفت و ما عقب ماندیم!
@barsakht
این عنوان کتاب و محور اغلب موضوعات مورد تحقیق دکتر کاظم علمداری است...
وی در ابتدا این سوال را مطرح میکند که کدام مورد را باید به عنوان دلیل عقب ماندگی ایران دانست:
فرهنگ؟
نژاد؟
استعمار؟
اسلام؟
دکتر علمداری معتقد است که : عقب ماندگی در ایران یک پدیده تاریخی و نسبی است . تاریخی به این معنا که باید عوامل آن را در سراسر تاریخ ایران جست و دگرگونی تاریخی آن را نیز مد نظر گرفت و نسبی است به این معنا که نمیتوان گفت ایران کشوری عقبمانده است، بلکه باید گفت که ایران نسبت به برخی جوامع عقب مانده است....
اینکه عقب ماندگی ایران را به فرهنگ ، استعمار ، مذهب یا نژاد نسبت میدهند، درست نیست ..
عدهای معتقدند که استعمار غرب موجب عدم رشد ایران شده است اما عوامل عقب ماندگی ایران، نه خارجی ، بلکه به طور عمده، داخلی بوده و خود ایرانی ها مسئول آن بوده اند.....
@barsakht
البته به طور مشخص این نه انسان هایی که در ایران زندگی می کردند ، بلکه سرزمین آنها در این عقبماندگی دخیل بوده است...
اگر غربی ها پیشرفت کرده و شرقی ها نتوانستند پیشرفت کنند ، آیا باید در این صورت ، نژاد آنها را برتر بدانیم؟؟
بدون شک این چنین نیست و بسیاری از اختراعاتی که غربیها در دوره مدرن به آن دست یافته اند ، چینی ها قرن ها قبل آنها را اختراع کرده بودند مانند پمپ مکانیکی آب، ساعت، کاغذ، باروت، ذوب فلزات و غیره .... ولی سیستم اقتصادی و سیاسی چین مانع از ادامه این روند شد ..
@barsakht
سلسله مباحث ایران و توسعه _بخش ۱۹
آیا اسلام عامل عقب ماندگی ایران و مسیحیت عامل پیشرفت غرب است؟
@barsakht
به طور حتم، بسیاری از کشورهای عقب مانده ، مسلماننشین نیستند و برعکس، بسیاری از کشورهای عقب مانده در آمریکای لاتین و آفریقا هم ، مسیحی هستند ...
به طور حتم ، پیشرفت با رشد سرمایهداری ارتباط دارد ....
دلیل عقب ماندگی ایران، ادامه نظام کهنه کشاورزی و نبود سرمایه داری بوده است...
اگر سرمایه داری در ایران رشد میکرد، اسلامی مدرن نیز جای اسلامی سنتی را میگرفت، کما اینکه در غرب ، سرمایه داری، مسیحیت سنتی را به اصلاحات مدرن کشاند.. مسیحیت سنتی در برابر مدرنیسم دو قرن مقاومت کرد .
بر خلاف نظریه ای که اسلام را عامل عقب ماندگی ایران و مسیحیت را عامل پیشرفت غرب میداند، شواهد تاریخی نشان میدهد که ایران، در دوره غلبه کامل اسلام، یعنی بین قرن های دوم تا پنجم هجری، از رشد علمی برجستهای برخوردار شد و دانشمندان بزرگی را به جهان تحویل داد و بر عکس در اروپا، در دوره تسلط کامل کلیسا در جوامع، یعنی در قرون وسطا، اروپا سیر قهقرایی طی کرد و بسیاری از دستاوردهای تمدن یونانی و رومی نیز از بین رفت..
@barsakht
تاثیر جغرافیا و محیط زیست و ساخت فرهنگی جامعه ایران
تداوم فرهنگ سنتی ایران بیشتر ناشی از عوامل جغرافیایی و محیط زیست ایرانیان در طول سالیان متمادی تاریخی بوده است...
در واقع فرهنگ سنتی، ساخته جامعه سنتی ایران بوده و تداوم این فرهنگ، ناشی از ژئوپلیتیک ایران در طول سالیان دراز تاریخی است ..
چنین فرهنگی باعث شکل گیری روند انسان سازی منحصر به فردی در طول تاریخ این سرزمین شده که نگاه ویژه به آن در یک بستر تاریخی ، برای تحلیل تمام پدیدههای سیاسی و اجتماعی ایران ، لازم و ضروری است.
@barsakht
سلسله مباحث ایران و توسعه _بخش ۲۰
ریشه های عقب ماندگی نظام های شرقی و شکل گیری تمدن پیشرفته غربی
@barsakht
دکتر کاظم علمداری معتقد است که یکی از ریشه های بسیار مهم عقب ماندگی ایران، فقدان فئودالیسم بوده است. یعنی آنچه تمدن معاصر غرب را میسر ساخت، شیوه تولید سرمایه داری بود و آن چیزی که شیوه تولید سرمایهداری را به وجود آورد، مناسبات فئودالیسم اروپایی بود و آنچه فئودالیسم را میسر ساخت، شکل گیری مالکیت خصوصی بر زمین بود و این در حالی است که هر سه این موارد در ایران غایب بودند...
اما فئودالیسم چیست ؟ در واقع فئودالیسم فاقد یک نهاد سیاسی متمرکز و قدرتمند دولتی است. زمین داران فئودال و زیر دستان آنها ، از طبقات نظامی و جنگجویان حرفه ای سابق تشکیل میشدند و سیستم اقتصادی فئودالی نیز غیرمتمرکز بوده و اصل خودکفایی بر آن حاکم بود ...
در فئودالیسم غرب ، نظام کلیسای کاتولیک، به موازات و رقابت با دو قدرت دیگر، یعنی شاه شاه و اربابان زمین دار به وجود آمد که این مسئله در جلوگیری از ایجاد سیستم استبداد متمرکز نقش مهمی داشت و از هم پاشیدن سیستم فئودالی هم ناشی از همین توزیع قدرت بود....
@barsakht
بورژوازی با تکیه بر اختلاف شاه و فئودال ها و حمایت مستقیم از شاه در برابر فئودالها، موجب متلاشی شدن نظام فئودال شد...
این امر در آغاز منجر به مطلق بودن قدرت شاه گردید ولی در ادامه ی رشد بورژوازی و تضعیف فئودالها ، قدرت شاه نیز کم کم به زیر کنترل طبقه جدید سرمایهدار درآمد....
اما در شرق و از جمله در ایران، کنترل دولتی مانع رشد مالکیت خصوصی شد. در حالی که در غرب کنترل محصول از سوی تولیدکنندگان، موجب رشد مالکیت خصوصی گردید و مالکیت خصوصی، هدف تولید کالا برای فروش را ، جایگزین تولید کالا برای مصرف شخصی کرد و از این طریق حرفههای جدیدی را ایجاد کرد و تجارت را رونق بخشید و این تغییرات به پیشرفت شهر و گسترش مناسبات شهری منجر شد ....
@barsakht
در کنار رشد شهر ، طبقه متوسط نیز بدون مزاحمت های حکومتی به وجود آمد و تداوم رشد اقتصادی از سطح کشاورزی به صنعت و بازرگانی و شهرنشینی ، ضامن امکان رشد در بخشهای دیگر جامعه شد ....
برخلاف روم و یونان باستان که تجارت، وجه عمده اقتصاد را تشکیل میداد و این خود ناشی از پیشرفت جامعه بود، در ایران، کشاورزی ستایش می شد و تجارت مذمت می گردید. در نتیجه، به دلیل اهمیت کشاورزی و وابستگی جامعه به تولیدات روستایی در ایران ، فرهنگ و دانش جامعه ، از حیطه ی بسته زندگی در روستا فراتر نرفت و انسان به جای تفکر درباره شیوه های زندگی بهتر ، تابع سخنان قدیمی و مطلق پنداشته، باقی ماند ..
در حالی که گسترش زندگی شهری در تمدن یونان، افقهای نوینی به روی انسان گشوده و سبب ساز انقلاب فکری گردید.
@barsakht
توبه روشنفکری: شریعتی و جلال آل احمد
مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی های خود در سال ۱۳۷۸ از پدیدهای به نام "توبه روشنفکری " یاد می کنند ..
@barsakht
ایشان ، مظهر توبهی روشنفکری را در مرحوم جلال آل احمد و نیز مرحوم دکتر علی شریعتی می دانند هر چند معتقدند که این دو نفر پس از پیوستن به حزب توده و پیشروی در منازل و مراحل ارتقای حزبی ، متوجه شدند که ریشه مباحث روشنفکری و روشنفکران ایرانی، نه برگرفته از فرهنگ و ذات مخصوص به ایران ، بلکه برگرفته از "منویات مسکو" میباشد و به همین خاطر پس از درک وابستگی این جریان به خارج از کشور، به طرد و ترک آن پرداختند ...این دو نفر ، بعد ها با خلیل ملکی، جماعتی به نام "نیروی سوم " را درست کردند ...
جمع بندی آنها از جریان روشنفکری ایران از اول مشروطه تا سال ۱۳۴۷، این بود که این جریان حتی نتوانسته بود دو ترجمه خوب به وجود بیاورد ... یعنی نه تنها نتوانستند به تولید فکر بپردازند، بلکه در ترجمه آثار دیگران هم نتوانستند کار های خوبی انجام دهند و تنها کار مفید آنها این بود که در خدمت تسلط بیشتر انگلیسیها در ایران باشند ویا به تقویت رضاخان بپردازند.....
@barsakht
پلورالیسم دینی
اصطلاح پلورالیسم دینی به معنای تعدد و تکثر ادیان حق، به کار می رود و مراد این است که حقیقت در هیچ دین خاصی منحصر نیست و تمامی ادیان، بهرهای از حقیقت را در خود دارند..
@barsakht
خاستگاه نظریه پلورالیسم دینی در جهان مسیحی بوده و توسط جان هیک عنوان شده و به این معناست که ادیان بزرگ جهان، هر کدام دربردارنده برداشت های متفاوتی از یک حقیقت غایی و ناشناخته الهی هستند...
جان هیک، به پیروی از کانت و "فرضیه نوع" وی که حقیقت را فی نفسه غیر قابل بیان می دانست، معتقد است که واقعیت غایی و فی نفسه غیر قابل درک و توصیف است. به همین خاطر او از دو مفهوم نومن و فنومن صحبت می کند و معتقد است که نومن واقعیت فی نفسه و غایی و نهایی و غیر قابل دستیابی توسط انسان است و فنومن ، در واقع واقعیت پدیدار شده (ظاهر شده ) و بیان حقیقت به آن گونه ای است که توسط انسان ها و فرهنگ های گوناگون، درک و تجزیه می گردد..
در واقع بحث بر سر این است که شیوه درک و توصیف حقیقت، بستگی به مفاهیم مورد استفاده مفسر دارد که از طریق این مفاهیم، جهان خود را میسازد و به وجود خود هم معنا میدهد...
جان هیک معتقد است که تمام فنومن ها و تمام برداشتها ، درست هستند. در واقع اینها تفسیرهای مختلف از یک واقعیت نهایی هستند که در اسلام اسم آن را الله و در مسیحیت آن را خدای پدر یا تثلیث می نامند و در یهود به آن یهوه و در سنت های هندی نیز به آن ویشنا می گویند... البته تمام این ها درست هستند اما هیچ کدام به صورت کامل با واقعیت منطبق نیستند، زیرا واقعیت نهایی، غیر قابل فهم و وصف توسط انسان است و همانطوری که توماس آکویناس میگوید : "خداوند فراتر از صورت عقلی ما انسان ها است و لذا ما یک خدای قائم به ذات داریم و یک خدای قابل فهم توسط انسان ها" .
@barsakht
جان هیک برای فهم بهتر مسئله، از داستان معروف "مردان کور و فیل" استفاده کرده و میگوید: برای گروهی از مردم کور که هرگز با فیل مواجه نشده بودند ،یک فیلم آوردند و یکی از آنها پای فیل را لمس کرد و گفت که فیل یک ستون بزرگ و زنده است، دیگری خرطوم فیل را لمس کرد و گفت که فیل یک مار بزرگ است و سومی عاج فیل را لمس کرد و گفت که فیل شبیه به تیغه گاو آهن است... هر چند که همه آنها تا حدودی درست می گفتند اما هرکدام صرفاً به یک جنبه از واقعیت اشاره میکردند و مقصود خود را در قالب تمثیل های بسیار ناقص بیان میکردند...
در واقع از نظر جان هیک ادیان مختلف، تفسیر ها و صورتهای مختلفی از واقعیتهای مطلق را گزارش می دهند. آنها در واقع یک حقیقت واحد را تجربه میکنند اما تفسیرهای آنان مختلف و برخاسته از فرهنگ و عادات و رسوم خاص آنها است....
البته بعدها در مقابل پلورالیسم دینی، دو نگرش متفاوت به وجود آمد : یکی نگرش انحصارگرا که معتقد بود سعادت و کمال فقط در یک دین خاص وجود دارد و دیگر ادیان نمی توانند انسان را به سعادت برسانند و یکی نیز نگرش شمول گرایی که معتقد بود بین حقانیت با نجات و رستگاری ، تفاوت وجود دارد و حقانیت منحصر در یک دین خاص نمی باشد و دیگران هم میتوانند در چارچوب دین خود به نجات برسند....
✍محمد رضوی قره قشلاق
دانشجوی دکترای جامعه شناسی سیاسی
@barsakht