17.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🆘 دیشب ۱۴ آبان ۱۴۰۱ بازی نیمه نهایی فوتبال ساحلی ، ایران و امارات بود و زشت ترین و بی سابقه ترین نوع وطن فروشی توسط اراذلی به اسم ورزشکار در سطح بین الملل رقم خورد...
بازیکنان ایران!! در حرکتی هماهنگ و زشت و زننده از خواندن سرود ملی امتناع کردند. این حرکت به قدری واضح بود که رسانه ملی لحظه ای دچار آشفتگی شد و چند تصویر ناهماهنگ جایگزین چهره ی بازیکنان کرد!
این در حالی بود که بازیکنان امارات به شکلی یکدست و بسیار پر قدرت سرود ملی خود را یکصدا خواندند.
.
@bartarinhax🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو بینید کلی بخندید 😍😂
@bartarinhax🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موزیک
🎼 مسیح و آرش
🌴💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم یه دونه از این اتفاقا میخواد...
🌴💢🌴 @bartarinhax
🔘داستان کوتاه
یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری، پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت... گِلی شد.
من بیخیال، پیاش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود.
ولی نشد...
بعدها هر چه شستمش پاک نشد!
حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت !!!
آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت:
"این لباس چِرک مُرده شده!"
گفت:
"بعضی لکه ها دیر که شود، می میرند؛
باید تا زنده اند پاک شوند!"
چرک مُرده شد...
و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت!
✨بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم
کم ندارد از لباس سفید!
حواست که نباشد لکه می شود؛
وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری،
میشود چرک...
به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا
تازه است، تا زنده است، باید شست
و پاک کرد...!"
مواظب دلهای خودمون و
دلهای همدیگر باشیم.🌹
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
@bartarinhax
🔰ابولحسن خرقانی میگوید:جواب دو نفر مرا سخت تکان داد...!
🔺اول؛ مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!
او گفت: ای شیخ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد!
🔺دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان در جادهاى گل آلود میرفت.
به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی!
گفت : من بلغزم باکی نیست...
بهوش باش تو نلغزی شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
🔴هر"پرهیزکاری"گذشتهای دارد و هر "گناه کاری"آینده ای!
@bartarinhax
🍃❤🍃❤🍃
یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم
عطر آویشن، ردیف استکان های بلور
زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم
مادری فیروزه تر از آسمان مخملی
سایه ی مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم
خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم
باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم
نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر
هر شب جمعه که میشد سور و ساتی داشتیم
نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی
گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم
شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض
شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم
ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه
بی خجالت لهجه ی اهل دهاتی داشتیم
حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش..
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم
کارگردان! آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
آخر ِ آن روزها ای کاش کاتی داشتیم
عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم
@bartarinhax
🍃❤🍃❤🍃