دستهای خالی
پدربزرگم عادت به سفر داشت.
زیارت های یک روزه مشهد مقدس...
دست خالی میرفت، انگار که کسی بخواهد تا سر کوچه برود و برگردد.
چیزی با خودش نمیبرد. بارش را سنگین نمیکرد.
پشتبندِ نگاههای پرسشگرِ ما که: "اینجوری رفتید مشهد آقاجون؟!"
این دو بیت را زمزمه میکرد:
*وفدت على الکريم بغير زاد
من الحسنات و القلب السليم
و حمل الزاد اقبح کل شىءٍ
اذا کان الوفود على الکريم*
بی توشه و دست خالی مهمان وجود کریمش شدم... بی کارِ خوب! بی قلبِ سالم!
اصلا چی از این زشتتر که آدم در ملاقات با بخشندهی کریم، با خودش چیزی بردارد ببرد؟!
ما آمدیم!
بی توشه
بی آمادگی
چشممان به دستهای خودت است. ما را بساز و بنواز! برسان و بچین! 🍎
#ماه_رمضان
#رمضان
#داستان
هدایت شده از برای فردا...
دستهای خالی
پدربزرگم عادت به سفر داشت.
زیارت های یک روزه مشهد مقدس...
دست خالی میرفت، انگار که کسی بخواهد تا سر کوچه برود و برگردد.
چیزی با خودش نمیبرد. بارش را سنگین نمیکرد.
پشتبندِ نگاههای پرسشگرِ ما که: "اینجوری رفتید مشهد آقاجون؟!"
این دو بیت را زمزمه میکرد:
*وفدت على الکريم بغير زاد
من الحسنات و القلب السليم
و حمل الزاد اقبح کل شىءٍ
اذا کان الوفود على الکريم*
بی توشه و دست خالی مهمان وجود کریمش شدم... بی کارِ خوب! بی قلبِ سالم!
اصلا چی از این زشتتر که آدم در ملاقات با بخشندهی کریم، با خودش چیزی بردارد ببرد؟!
ما آمدیم!
بی توشه
بی آمادگی
چشممان به دستهای خودت است. ما را بساز و بنواز! برسان و بچین! 🍎
#ماه_رمضان
#رمضان
#داستان