فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حسن عباسی در نخستین روزهای آزادی اش از زندان پاسخ می دهد؛
❌ افشاگری بی سابقه دکترحسن #عباسی در مورد حسن روحانی!
▪️آیا زدوبندی بین روحانی و رژیم صهیونیستی وجود دارد؟
▪️چرا روحانی باید محاکمه شود؟
@basaeer14
4.mp3
666.8K
#پرسمان_مهدوي
#يهوديان #ظهور #امام زمان
سرنوشت يهوديان در زمان ظهور امام زمان (ع) چگونه خواهد بود؟ آيا مسلمان مي شوند يا با امام زمان (ع) مي جنگند؟
@basaeer14
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا حرف های امام(ره) برای آمریکای 30 سال پیش بود؟
استاد رحیم پور ازغدی
@basaeer14
انسان عاجز از تمجید و تحمید خداست لکن ملزم به این امر است - 62/04/21
بسم الله الرحمن الرحیم
... از سید ابن طاووس رضوان الله علیه نقل شده است که ایشان روز بلوغشان که اجازه یافتند به محضر خدای تبارک و تعالی عبادت کنند، جشن گرفتند. و ما اگر نبود امر خدای تبارک و تعالی نمی دانم که چطور به خودمان جرأت می دادیم که مدح کنیم خدا را، ستایش کنیم. شما ملاحظه بفرمائید که نماز که در رأس همه عبادات واقع است، وضع نماز چطور است، با تکبیر شروع می شود و بعد هم با سه دفعه تکبیر به آخر می رسد و محتوای نماز هم تکبیر است و تسبیح است و تحمید. این برای این است که شاید به ما بفهماند، به همه بشر بفهماند که در همان اولی که می خواهید در بزرگترین عبادات خدا واقع بشوید، وارد بشوید، توجه کنید که خدای تبارک و تعالی، اکبر از این است که شما عبادتش بکنید. در هر بندی از بندها یا تسبیح شده یا تکبیر. تسبیح برای این است که خدا منزه تر است از اینکه شما او را عبادت کنید، در عین حالی که تحمید می کنید و اجازه تحمید داده است معذلک تسبیح می کند او را و تکبیر می کند او را. وارد نماز می شوید تکبیر می گوئید، وارد حمد می شوید، حمد را مختص به خدا می دانید و ادراک این مطلب و ذوق این مطلب که حمد مختص به خداست، گمان نکنم برای کسی جز اینکه خدا مقرر فرموده است، واضح شده باشد که اصل تحمید برای غیر خدا واقع نمی شود. حتی شما که از یک گل تعریف می کنید، از یک سیب تمجید می کنید، این تمجید خداست. سیب خودش چیزی نیست و شما که از یک انسان کامل تعریف می کنید این حمد خداست. انسان چیزی نیست حتی انبیا. غایت کمال انسان ها بر این بوده است که بفهمند عاجزند، ادراک کنند که عاجزند که عبادت خدا بکنند. آن که در رأس سلسله انبیا و اولیا بوده است اقرار می کند که ما نشناختیم تو را (و صحیح هم هست) و عبادت هم نکردیم (آن هم صحیح است) برای اینکه عبادت فرع معرفت است این معرفت به حد انسانی است، آنقدری که حد انسانیت است اینها معرفت دارند و بزرگترین شان هم پیغمبر اکرم است. اما معرفت الله زاید بر این مقدار است که حد انسانی باشد، او خودش فقط می تواند بفهمد، بشناسد خود را و خود تحمید کند خود را. و اگر اجازه نبود که انسان وارد بشود بر عبادات، همه عبادات، انسان خجالت می کشید که بایستد در مقابل خدا و بخواهد در مقابل خدا او را تمجید کند. انسان کوچکتر از این است که بایستد در مقابل خدا و خدا را تحمید کند، تمجید کند. این ادعاست. تحمید و تمجید، ادعای این است که من شناختم و انسان عاجز است از اینکه بشناسد، لکن چاره نیست چون خود گفته است، خود او امر فرموده است و چون او امر فرموده است، همه باید اطاعت کنند ولو اینکه قاصر هستند از اینکه تحمید کنند خدا را، تنزیه کنند خدا را. هر جا تکبیر آمده، دنبالش تنزیه هم در نماز اینطور است، سبحان الله می گوید بعد الله اکبر. اول تنزیه می کند خدا را بعد تحمید می کند بعد تکبیر می کند که حمد خدا در بین یک تنزیه و یک تکبیر واقع می شود. می خواهید رکوع بروید تکبیر می کنید، تکبیر می گوئید. از رکوع بر می خیزید تکبیر می گوئید، در رکوع تنزیه می کنید. وقتی وارد به سجود می خواهید بشوید باز تکبیر می گوئید، در سجود تنزیه می کنید، بعد از سجود تکبیر می گوئید، باز تکبیر می گوئید و وارد سجود می شوید و تنزیه می کنید همه اش برای این است که بفهماند که مسأله بالاتر از این مسائل است. منزه است از اینکه تو تکبیر کنی، تکبیر می گوئید، تنزیه می کند او را از اینکه تکبیر بگوئید برایش. تنزیه می کنید، تکبیر می کند او را که تنزیه اش کنید. نماز وضعش اینطوری است و عبادات دیگر و اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا، باید بگویم انسان آن که حظ ضعیفی از معرفت دارد جرأت به اینکه بایستد و عبادت کند خدا را نداشت. لکن او جرأت داده است، همانطوری که متنزل کرده است همه معارف را تا رسانده است به اینجا. قرآن را نازلش کرده، پشت ستاره هائی، استاری پشت سر هم هی وارد کرده، نازل کرده، نازل کرده تا رسانده اش به یک الفاظی که موافق با فهم بشر باشد و آن هم این الفاظ باز موافق با فهم بشر نیست. همان اولی که شروع می کند قرآن به فاتحه الکتاب، همان اول که حمد را مختصر به او می کند، همان اول به انسان می فهماند که عاجزی از اینکه بفهمی همه محامد مال اوست. کسی لایق حمد نیست، کسی تحمید نمی شود. اصلش بعضی عقیده دارند که (وَقَضی ربُّک اَلّا تَعبُدُوا الّا ایّاه) قضای تکوینی است، قضای خداست بر اینکه غیر خدا عبادت نشود. گمان می کنند بت را سجده می کنند، گمان می کنند انسان را مدح می کنند، گمان می کنند
که خورشید را مدح می کنند. همه مدح ها از اوست، تمام مدح او می کنند و خود نمی فهمند. و گرفتاری های انسان در آن عالم هم برای همین نفهمی است، برای همین ستاری است که بین انسان و حقاًیق هست و اگر انسان یک قدری نظر کند ولو به همین عالم مادی، به همین دستگاهی که در عالم ماده هست، تا آن اندازه ای که انسان دستش به آن رسیده است و آنقدری که دست نرسیده است، میلیاردها اندازه هست که دستش به او نرسیده. لسان قرآن را ببینید که (زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب) بعکس هیأت بطلمیوس، سماء دنیا، یعنی همین کهکشانی هم که شما می دانید، همه اینها آسمان پائین است، سماء دنیا است. آن پائین ترها، آسمان ها و این کهکشان ها آنقدری است که پیدا شده است یعنی زینت شده است. آنها دارای میلیون ها شمس و بالاتر است و فوق اینها میلیاردها کهکشان، میلیاردها چیز و ماوراء آنها هم خدا می داند. این عالم ماده است که تاکنون بشر دستش به آن نرسیده نه در طرف اوجش، نه در طرف حضیضش، راجع به ذرات، آن مقدار کمی که دستش رسیده این است که با این آلات می تواند ذرات کوچک را ببیند. اما آن کوچکترها را دیگر باز نفهمیده است و انسان چقدر ضعیف است که خیال می کند در این دنیا که هست و در این شهر که هست و در این کشور که هست حالا باید خودنمائی کند. چقدر انسان باید جاهل باشد که این چیزها را مقام بداند و چقدر ضعیف النفس باشد که این حکومت را، حکومت ها را یک مقام بداند و این مقامات، چه مقامات روحانی، چه مقامات غیر روحانی، آنهایی که دارای مقام ها بودند، آنها وقتی که ما ادعیه شان را ملاحظه می کنیم می بینیم که بیشتر از ما عجز دارند، برای اینکه آنها فهمیده اند. شما وقتی دعای کمیل را بخوانید، مناجات شعبانیه را بخوانید و ادعیه دیگری که وارد شده است از معصومین علیهم السلام مطالعه کنید، می بینید که لسان آنها غیر لسان معمولی ماهاست که اگر چنانچه یک مسأله فقهی را بدانیم خیال می کنیم کاری شده است، اگر یک کشوری را در تحت سلطه بیاوریم خیال کنیم یک مطلبی شده است، اگر یک مقام معنوی را به دست بیاوریم خیال کنیم به مقامی رسیده ایم. آنهائی که به آن مقام هایی که دست دیگران از آن کوتاه است رسیده اند، وقتی انسان گفتارشان را ملاحظه می کند می بیند که از سر تا ته اش عجز می ریزد، عاجزند و باید هم باشند. نرسیده اند و هرگز نخواهند رسید لکن ملزم اینکه دعا بکنیم، امر کرده است دعا بکنیم، امر کرده است تحمید بکنیم، امر کرده است تسبیح بکنید، امر کرده است نماز بخوانید.
📚صحیفه نور جلد 18 صفحه 32
💠 @basaeer14
#نماز باید از روی فهم باشد.
إنّ العَبدَ لَيُصَلِّي الصَّلاةَ لا يُكتَبُ لَهُ سُـدسُها و لا عُشرُها، و إنّما يُكتَبُ لِلعَبدِ مِن صَلاتِهِ ما عَقَلَ مِنها
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
[گاه] بنده نماز مى خواند، اما يك ششم و يك دهم آن هم برايش نوشته نمى شود ؛ تنها آن مقدار از نماز بنده به حساب مى آيد كه با شناخت و توجّه همراه باشد .
📚بحار الأنوار : 84/249/41
💠 @basaeer14
#سخن_هفته
درسهایی از #رفتار_سیاسی پیامبر(ص)
📝شدید با #پیمانشکنان
🔰از همان ابتدایی که #حکومت_پیامبر(ص) در #جامعهی_نوپای مدینه شکل گرفت، دشمنان آن هم شروع به کار کردند. پیامبر(ص) در دوران حکومت خود، حداقل با سه گروه دشمن مواجه بود:
1️⃣دشمن اول، قبایل نیمه وحشی: که اطراف مدینه زندگی میکردند «و تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است.» 28/2/80 پیامبر «در هر کدام از آنها اگر نشانهی صلاح و هدایت بود، #پیمان بست ... و بر #عهد و پیمان خودش، بسیار پافشاری میکرد و پایدار بود.» 28/2/80 اما آنهایی که شریر و #غیرقابل_اعتماد بودند، «پیغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منکوب کرد و سر جای خودشان نشاند..»
2️⃣دشمن دوم، #اشراف_مکه و اهل قریش: «پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانىِ آنها از نزدیکی مدینه عبور میکرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهمترینِ این تعرّضها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع اینگونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمیکرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را که از آن احساس خطر میکردند، ریشه کن کنند. #جنگ_اُحد و جنگهای متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود.» آخرین جنگ پیامبر(ص) با این دشمنان، #جنگ_خندق بود و پس از آن، ماجرای #صلح_حدیبیه پیش آمد و پیامبر(ص) با آنان پیمان صلح امضا کرد. اما سال هشتم بعثت، «که کفّار #نقض_عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود.»
3️⃣دشمن سوم، یهودیها: «یعنی #بیگانگانِ_نامطمئنی که علیالعجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمیداشتند... پیغمبر تا آنجایی که میتوانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. هرکدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، #بنیقینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آنجا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمانها ماند. دستهی دوم، #بنینضیر بودند. اینها هم خیانت کردند لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند.
🔰 دستهی سوم #بنیقریظه بودند که پیغمبر امان و اجازهشان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند!... بعد که قریش و همپیمانانشان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعههای بنیقریظه میخوانیم؛ راه بیفتیم به آنجا برویم؛ یعنی حتّی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد. بیستوپنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همهی مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگتر بود و قابل اصلاح نبودند.» بنابراین در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر #نقض_عهد نکرد اما در مقابل نقض عهد آنان، ساکت نماند و پاسخ خیانتشان را با #اقتدار کامل داد.
@Khattehezbollah