🔴نامهی #حسین_قدیانی به #حسن_روحانی
به نام خدا
ریاست قوهی اجرا
با سلام
♦️در شرایطی که هم باحجابان ناظر بر اوضاع اقتصادی از شما گله دارند و هم بدحجابان و در حالی که هم باریشها از شما بابت وعدههای ناراستتان گلهمندند و هم بیریشها و در اوضاعی که کم و کیف کار نازل و کارنامهی ناقابل حضرتعالی، نهتنها صدای موافقانتان را که حتی صدای احسنالوزرایتان را نیز درآورده و قاضیزاده را دستآخر وادار به استعفا با تلخترین لحن ممکن کرد، عجب از شماست که عوض عذرخواهی، تغییر رویه و یک تکان دادن به خود و کابینهی واقعا پنچرتان، جوری حرف میزنید کأنه دنبال جنگ باحجاب و بدحجاب یا باریش و بیریش هستید!
♦️خیالتان تخت! این هر ۲ با وجود همهی اختلافات، در یک قول، متفق و متحدند؛ «شما رئیس بدی برای قوهی مجریه هستید که فقط حرف میزنید و هیچ اعتباری به وعدههایتان از قبیل وعدهی «اصلاح ۱۰۰ روزهی اقتصاد» یا وعدهی «بهمحض اجرای برجام، همهی تحریمها لغو میشود» نیست!» چند روز مگر #انگلیس بودهاید که این همه تعلق خاطر دارید به ایدهی «تفرقه بینداز و حکومت کن»؟! والله #مشکلات_اقتصادی درد مشترک منِ دارای محاسن است با آن برادرم که صورتش را از ته میزند! از قضا، هم من و هم او، از شما خواهان سریعترین نت ممکنیم!
♦️ نه به قرآن! احدی در این کشور با #اینترنت مشکل ندارد! مشکل همه، شمایی! و دولت بیرمقتان که عوض تکیه به داشتههای بیشمار #ملت خود، یک روز گدایی #آمریکا را میکند و دگرروز گدایی #اروپا را! اینکه هیچ وضع دولتتان خوب نیست، قرار بر این نمیشود که به قول آیتالله مکارم #زننده سخن بگویید! یا عزم کنید در تفرقه میان آحاد ملت! مجددا تکرار میکنم؛ از شما و معطوف به وضع اقتصاد کشور، هم قشر مؤمن انقلابی شاکی است و هم سایر اقشار! هیچ هم جنگی با هم نداریم!....
گویی با حل مشکلات قهرید! حالا یا چون عرضه ندارید یا قصد! گاهی چنان روشنفکرانه حرف میزنیدها!
...... نمیآید این ژست به شما! شمایی که آخرش هم راز مرگ پسرتان را روشن نکردید، حرف از کدام #شفافیت میزنید؟! شما خطاب به #شهید_چمران دفاع از اعدام ارتشیها در #نمازجمعه نکنید؛ شرح «لا اکراه فیالدین» پیشکش!
#حسین_قدیانی
________________________
✅ما را در ایتا و سروش از طریق لینک های زیر دنبال کنید👇👇👇
🆔 https://eitaa.com/basaerehoseiniyeh
🆔 https://sapp.ir/basaerehoseiniyeh
🚨 اتفاق عجیب دوماه بعد از ازدواج #شهید_چمران
💠 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی #ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با #تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی #کچل نیست، تو اشتباه میکنی. دوستش فکر میکرد غاده #دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به #مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به #اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو #کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای #صدر همیشه به مصطفی میگفت: شما چه کار کردید که #غاده شما را ندید؟
@bidari_dar_sabkezendegi✍