eitaa logo
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
337 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
8.4هزار ویدیو
257 فایل
❧🌺✧﷽✧🌺❧ 🔸کانال بصائر حسینیه ایران در تلاش است که در هر مسأله‌ای برای مخاطبانش روشنگری ایجاد کند تا هیچ‌کس دچار مشکل نشود... فعالیت‌های این کانال در زمینه‌ی👇🏻👇🏻 #سیاسی #اجتماعی #اعتقادی #طنز #مناسبت #آموزش ارتباط با مدیر(ادمین): @omide1404
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🧡🤍🧡🤍🧡🤍 وقتی رسیدیم خونه،همه مهمونا اومده بودن.یه مبل دونفره رو برای ما خالی کرده بودند. اون شب همه میگفتند و میخندیدند..اون شب تو خاطر همه برای همیشه حک شد... وقتی مهمونا رفتن،من خسته تر از همیشه به اتاقم رفتم. میخواستم بخوابم که میثم اومد تو. + جانم داداش.کاریم داشتی؟ _ یعنی حرف های من هیچ تاثیری رونظرت نداشت؟ + نه.برای من مهم پاکی و تقواش بود،نه شغل و موقعیتش. _ پس این انتخاب خودت بود.باید باهاش بسازی.نباید شونه خالی کنی و خسته بشی.باید بجنگی.درست مثل مامان. راست میگفت،مامان هم خیلی سختی کشید.باباهم مثل طاها موقعیت شغلیش خطرناک بود.ماموریت هاش انقدر سخت بود که حتی ممکن بود یک سال هم خونه نیاد. مامان خیلی قوی بود.یعنی منم میتونستم مثل مامان تحمل کنم و دَم نزنم. شاید سخت باشه،ولی من انتخابمو کرده بودم.انتخاب من طاها بود.طاها باعث شده بود من حجابمو درست کنم.پس باید توی هرلحظه کنارش باشم. فردای عقد طاها اومد دنبالم و منو برد خونه خودشون.وقتی وارد حیاط شدم،روحم تازه شد.هر گوشه رو که نگاه میکردم گلدان گل بود.خانوادش وارد حیاط شدن.مادرش منو در آغوش گرفت و خوش آمدگفت.بعدهم ثریاجون <زن برادر طاها> و نازنین و نیلوفر خواهرای طاها همون کارهارو انجام دادن. پدر و برادرش داخل بودن.وقتی رفتم داخل اول با پدرش احوال پرسی کردم و بعد با برادرش <سینا> . ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آی‌گپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇 ᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆ 🆔 @basaerehoseiniyeh