eitaa logo
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
259 دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
240 فایل
❧🌺✧﷽✧🌺❧ 🔸کانال بصائر حسینیه ایران در تلاش است که در هر مسأله‌ای برای مخاطبانش روشنگری ایجاد کند تا هیچ‌کس دچار مشکل نشود... فعالیت‌های این کانال در زمینه‌ی👇🏻👇🏻 #سیاسی #اجتماعی #اعتقادی #طنز #مناسبت #آموزش ارتباط با مدیر(ادمین): @omide1404
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍 زانوهام لرزید و نتونستم تعادلمو حفظ کنم.افتادم زمین.نیلوفر اومد و بغلم کرد. باصدای بلند گریه میکرد و اصلا برام مهم نبود کجام.بابام و بابای طاها هم نتونستن آرومم کنن. بغض راه گلومو بسته بود.نفس کشیدن برام سخت بود.چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی متوجه نشدم. وقتی چشممو باز کردم،تو بیمارستان بودم و دستگاه اکسیژن روی بینیم بود. احساس سنگینی در قفسه سینم کردم،نفس کشیدن برام سخت بود. پرستاری اومد داخل و سِرمم رو چک کرد.بیحال و زیرلب گفتم طاها. پرستار گوشش رو نزدیک لبم کرد و گفت چی! دوباره تکرار کردم.پرستار رفت بیرون و بعد از چند دقیقه طاها اومد داخل. _ سلام خانومم.بهتری؟ انگار لبهام بهم چسبیده بود و تکون نمیخورد.سعی کردم حرف بزنم. + چه..ات..تفا..قی..اف..ت..تاد؟ _ چیزخاصی نیست.بهت شوک عصبی وارد شده.آخه یه تیری که قد یه بند انگشته انقدر ناراحتی داره. با یادآوری اتفاقاتی که افتاده دوباره اشک تو چشمام جمع شد.چشمامو بستم که یه قطره اشک آروم روی گونم قلطید. طاها اشک روی گونمو پاک کرد و گفت. _ آروم باش.گریه نکن.حالت دوباره بدمیشه ها. + نمیتونم طاها.یه چیزی تو قفسه سینم سنگینی میکنه.تو قرار بود ۲ ماهه برگردی اما سه ماه تو بیمارستان بودی و کسی نمیدونست.حتی من که زنت بودم هم نمیدونستم. _ خب این به خاطر دلایل امنیتی بوده.اگه شما میدونستی برات دردسر میشد. + چه دردسری؟ _ لطفا نپرس. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آی‌گپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇 ᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆ 🆔 @basaerehoseiniyeh