eitaa logo
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
337 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
8.4هزار ویدیو
257 فایل
❧🌺✧﷽✧🌺❧ 🔸کانال بصائر حسینیه ایران در تلاش است که در هر مسأله‌ای برای مخاطبانش روشنگری ایجاد کند تا هیچ‌کس دچار مشکل نشود... فعالیت‌های این کانال در زمینه‌ی👇🏻👇🏻 #سیاسی #اجتماعی #اعتقادی #طنز #مناسبت #آموزش ارتباط با مدیر(ادمین): @omide1404
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🧡🤍🧡🤍🧡🤍 غذا رو توی ظرف دربسته و محکمی ریختم.سوارماشین شدیم و راه افتادیم سمت خونه مامان اینا. همه اونجا بودن.مهدی و فاطمه.میثم و ریحانه.بچه هاشون.هدیه تا منو دید جیغ کشید وپرید بغلم و شروع کرد بوسیدنم. اونشب کلی گفتیم و خندیدیم.میثم باهمه شوخی میکرد و میخندید.یاسر بی قراری میکرد و ریحانه رو کلافه کرده بود.... دوماه هم به سرعت گذشت.بچه ها ساعت ۴ بعدازظهر بدنیا اومدن.تصمیم گرفتیم اسمشونو بزاریم <ساجده و سجاد>. طاها که برای عیادتم اومده بود،هی یه نگاه به من میکرد یه نگاه به بچه ها. + چیشده؟ _ من چیکار کنم؟ + چیرو؟ _ سه تا مطهره ساداتو! + اینو من باید بگم. _ خب بگو. + چیکارکنم؟ _ چیو؟ + سه تا آقا طاها رو. بعد باهم خندیدیم.خیلی قشنگ میخندید.خیلی مرد خوبی بود.همسر نمونه ای بود.مراقب خانوادش بود و باهمه ی سختی هاش لبخند میزد. آقاجون تو گوششون اذان گفت.یک هفته ای خونه ی مامانم بودم و بعدش خونه طاهاشون. ساجده و سجاد تازه یک ماهشون شده بود که طاها رفت ماموریت.منم با بچه ها رفتم خونمون.درسته که دست تنها بودم ولی خب خونه ی خودم راحت تر و آزادتر بودم. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آی‌گپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇 ᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆ 🆔 @basaerehoseiniyeh