محکوم
لهام، له نه خوابم میبره نه جون دارم پاشم یه کپه کار هم ریخته سرم.
خب من کارامو کردم
آخ اگه بدونین الان چه حال تمیزی دارم که همه چیزو تمیز مرتب کردم و با آرامش میتونم بخوابم.
تو کلاس منتظر استاد بودیم پسر جلوییم برگشت بهم سلام داد.
بغل دستیش بهش گفت چه خوبه که شجاعت اینو داری که گفتگو رو باهاش آغاز کنی :)))))))))))))))))