👓🕶🥽 عینکفروشی دنیابین
در قلب شهر، مغازهای کوچک و قدیمی به نام «عینکفروشی دنیابین» قرار داشت. صاحب مغازه، آقای نوری، مردی مهربان و دانا بود که سالها تجربه در فروش عینک داشت.
یک روز، مردی جوان وارد مغازه دنیابین شد. او به دنبال عینکی بود که بتواند دنیا را از زاویهای متفاوت ببیند. آقای نوری با شگفتی حرف مرد را گوش داد و سپس دو جفت عینک از پشت ویترین بیرون آورد و گفت:
اینها عینکهای بدبینی و خوشبینی هستند. با هر کدام از اینها دنیا را به شکلی متفاوت خواهید دید.
مرد جوان با کنجکاوی به عینکها نگاه کرد و عینک بدبینی را برداشت و به چشم زد. ناگهان همه چیز در اطرافش تیره و تار شد. مردم عبوس و ناراحت به نظر میرسیدند و خیابانها پر از زباله و بینظمی بود. با خودش گفت چقدر دنیا جای مزخرفی است.
سپس عینک خوشبینی را امتحان کرد. این بار همه چیز روشن و زیبا شد. مردم را دید که با لبخند و شادی در خیابانها قدم میزدند و گلها در هر گوشهای شکوفا بودند. با خودش گفت چقدر دنیا پر از امید و زیبایی است.
آقای نوری با نگاهی عمیق به مرد گفت: «دنیا همان است که هست، اما این ما هستیم که انتخاب میکنیم چگونه به آن نگاه کنیم. وقتی کسی را دوست داری، با عینک خوشبینی به او نگاه میکنی و همه چیز خوب به نظر میرسد. اما وقتی کسی را دوست نداری، عینک بدبینی به چشم میزنی و همه چیز تیره و تار میشود.»
مرد جوان با تأمل به حرفهای آقای نوری گوش داد و فهمید که حق انتخاب با اوست. تصمیم گرفت که عینک خوشبینی را بخرد و دنیا را از زاویهای مثبت ببیند.
اما آقای نوری دست برد زیر پیشخوان و عینک سومی را به او نشان داد.
_این عینک واقعبینی است. این را هم تست بفرمایید.
مرد جوان گفت: لازم نیست من انتخابم را کردهام!
آقای نوری گفت: هر طور مایلید ولی بدانید با عینک خوشبینی، دنیا را آنطور که دوست داری میبینی نه آنطور که هست. عینک واقعبینی، توهمات و انتظارات غیرواقعی را کنار میزند و دنیا را همانطور که هست به تو نشان میدهد. نه زیباتر نه زشت تر. واقعیت است که زندگی ترکیبی از خوبیها و بدیهاست. عینک بدبینی تو را بدحال میکند، عینک خوشبینی، تو را خوشحال میکند اما عینک واقعبینی را که بزنی گاه خوشحالی و گاه بدحال..
مرد جوان به فکر فرو رفت و پرسید: بهای آن چیست؟
آقای نوری خندید و گفت بهای مادی ندارد بهای غیرمادیاش، پذیرش واقعیتها و رها کردن توهمات است.
مرد که تا کنون اینگونه به دنیا نگاه نکرده بود احساس کرد زاویه متفاوت خود را پیدا کرده است. تصمیم گرفت بهای عینک را بپردازد و با نگرشی واقعبینانه به زندگی ادامه دهد.
و اینگونه بود که مرد جوان هم دنیابین شد.
#داستانک
#داستان_اخلاق
#اخلاق_و_زندگی
✍️ عبدالله عمادی (معین)
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
ما را به دیگران معرفی کنید.
🌷🇮🇷🇵🇸🌷
@basejy