eitaa logo
باسیّدالشهداءوشهداتـٰاظُهـور🌹
2.4هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
17 فایل
✨﷽✨ فعالیت مجموعه تقدیم به صاحب الزمان(عجّ) و روح تابناک حضرت زهرا(س) و تمام شهیــدان تا ازاین طریق مارا موردعنایت خویش قراردهند و دست مان در دنیا و آخرت بگیرند. {کاربرای رضای خـدا} قرآن صوتی نذرظهـور http://www.parsquran.com/book/ @askarii_313
مشاهده در ایتا
دانلود
نکـنــد  آرزویِ  دیـــدن  تو دیــر  شـود با فِراقت‌ به‌ خدا عاشق‌ تو پیر شـود💔 💠ماجرای تشرف یکی از خوبـان عالـم خدمت حضرت ولی عصرارواحنا‌فداه... ░ ⃟🌺🌼❥๑‌‌•~---------------
باسیّدالشهداءوشهداتـٰاظُهـور🌹
نکـنــد  آرزویِ  دیـــدن  تو دیــر  شـود با فِراقت‌ به‌ خدا عاشق‌ تو پیر شـود💔 💠ماجرای تشرف یکی از
❇️ دیـــدار یــار... ┈┈••••🌼🥀 🔰تـصـحیــح دعـای نـدبـه توسـط امــام زمــان علیه‌السّلام ✍️ تشرف علامه میرجهانی رضوان الله علیه در سـرداب مطـهـر و تـصحیـح دعـای ندبـه! ✔️ایشـان فرمودنـد: شب جمعه ای، در حـرم مطهـر عسکـرییـن سـلام الله علیهمـا بسیـار دعـا کرده و زیـارت و تشـرف خدمت مولایـم حضـرت‌صاحب‌الامـر روحی‌فداه‌ را خواستـار شدم، پس از خواندن نماز صبح به سرداب مـقـدس مشـرف شـدم و چـون هنوز آفتـاب نـزده و هـوا تاریــک بـود، شمـعـی در دسـت گرفته ازپله‌های سرداب پایین میرفتم.🕯 ✔️وقتـی به عرصـه سرداب رسیدم آنجا بدون چـراغ روشـن بـود و آقـای بـزرگـواری نـزدیـک صـفـه مخـصــوص نـشسـتـه و مشغـول ذکـر گفتن بودند،از جلوی ایشان گذشتم،سلام کـردم و در جـلوی صـفّه ایـسـتـادم و زیـارت آل‌یاسین راخواندم سپس همانجاایستاده و نمـاز زیـارت خواندم در حالیـکه مقـدم بر ایشان بودم؛پس از نماز شروع به خواندن دعای نـدبـه کردم و چون رسیـدم به جمله: و "عـرجـت بروحــه"الی سـمـائـک آن بزرگـوار فـرمــودنــد: «ایـن جمـلـه از مــا نــرســیــده» بگویـیـد: و "عـَرجـت بـه"الی سمائک، سپس فرمودند: «در نماز تقدم بر امام معصـوم جایز نـیـسـت.» ✔️دعـا را تمـام کردم وناگهان متوجه این آیات و بـیـانـات شــدم. 1️⃣ روشـــن بــــودن ســــرداب بــــــدون چـــــــراغ. 2️⃣ اصـلاح‌ جمـلـه‌ی‌ دعای‌ نـدبـه‌ کـه‌ گفتـنـد از مـا نرسیده! 3️⃣تذکراینکه چرادرنماز برامام مقدم شده‌ای! ✔️فهمیدم به چه توفیقی دسـت یافتـم و بـه درخـواسـت خـود رســیــده ام؛ فــــوراً ســـر از سجده بـرداشتـم کــه دیـدم سـرداب تـاریـک اسـت و هـیــچ کـس در آنـجـا نـیـسـت.😭 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ▫منبع:📚 پرواز در ملکوت ص١٣۶ ░ ⃟🌺🌼❥๑‌‌•~---------------
✨﷽✨ ❇️ دیـــدار یــار ...✨ ┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈ 🔰حکایـت مردی که هیچ وقت تشنـه‌اش نمی‌شـد! . ✔چنــد روزِ تمـام، زیر نـظـرش داشتـم.اصـلا لـب بـه آب نمـی‌زد! خیـلـی تعجـب کــردم‌. «آخــــر ایـــن پـیــرمــرد، در ایـــن گـــرمـــای نجـف، چـطور تشـنه‌اش نمی‌شـود؟!»🤔 ✔️یک روز خـواهـش کـردم رازش را بگـویـد. اولش طفره رفت. اما بالاخره به زبان آمد. ➕گفت: برای دیـدن امـام زمـان علیـه السلام نـذری کـرده بـودم چهـل شـب چهارشنـبـه، مسـجد سهلـه...چهل هفتـه تمـام شـد، امـا خبـری نشـد.من ولـی از سهلـه دل نکنـدم. ✔یـک شـب، موقـع بازگشت از سهله، تشنگی شدیدی سراغم آمد. نه آبِ خوردن داشتم، نه‌ تاب رفتن.تاریکی شب وتشنگی‌لب‌امانم را برید.متوسل شدم به صاحب سهله.🤲 ✔️ناگهان آقـایی مقابـل چشمم ظاهر شـد.سه دانه خرمـا تعارفم کرد.به خودم گفتم:دارم از تشنگی می‌میرم،حالا خرما هم بخورم؟! ➕اصرار کرد.خرمای اول راکه خوردم خنکی همه وجودم را گرفت!خرمای دوم، بیشتـر. خرمای سوم، اثری از عطش نگذاشت.✨ ✔بـا آن آقـا راه افتـادم.چنـد قدم بعد، خودم را مقابل مسجـد کوفه دیـدم.حیرت کـردم. «این آقا کیست؟ چطور ظرف چند لحـظـه مـرا به مقصـد رسانـد؟!» 🌕نگـاه کـردم. دیگـر آن آقا کنـارم نبـود. از آن شب، دیگـر تشنگـی سراغـم نیـامد.❣️ ┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈ 📚برگرفته از العبقري الحسان، ج۶، ص۸۰۱.