🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
خاطره ای از شهید محمود کاوه/ ساکنان ملک اعظم،ص88 مفقود الاثر می گفت:" دوست دارم مفقودالاثر باشم،
#هیبت_فرمانده
🌷یک اسیر گرفته بودیم، از آن گردن کلفتها! دوتا چیز را لازم داشتیم بدانیم. یکی اینکه بقیه کوملهها کجا رفتهاند؟ یکی هم اینکه با اسرای ما چکار کرده اند؟ طرف لب از لب برنمیداشت. میگفت: گردنم رو هم بزنین، چیزی نمیگم.
🌷....محمود رسید. دست گذاشت روی شانهاش. شروع کرد باهاش قدم زدن. از بچهها دور شد. چند دقیقه بعد برگشتند. محمود جایی را نشان داد. گفت: اونجا رو بکنید. خودش با یک گروه رفت دنبال کوملهها. اسیره را هم برد.
🌷آنجا را که کندیم، جنازه بچهها را پیدا کردیم. تا مدتها دوست داشتم، بدانم به آن اسیر چه گفت که این جور رامش کرد! هیبتش ولی نمیگذاشت بپرسم ازش.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار محمود کاوه
📚 کتاب "ساکنان ملک اعظم"
منبع: سایت اخلاص شمیم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات