💔
حکایت عجیب شهیدی که حر خراسان شد
محمدعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز، به مندلیطلا معروف بود
او اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی به صورت بشکهای میکرد، تا اینکه دستگیر و به شلاق محکوم شد و جلوی مسجد روستا در برابر مردم، حدّ شلاقش زدند.
بعد از حد، پدرش گفت: خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ تو مسجد محرومم کردی
مندلی به دوستش گفته بود:
حرف پدر، دلمو خیلی شکست. وقتی که زیر بغلامو گرفته بودن و از روی چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (مسجد) کردم و از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. متوسل به اباعبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم اما بسیج روستا و چند بسیج دیگر بهخاطر سابقه خرابم، ثبتنامم نکردند.
دوستش او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرد.
وی میگوید: "مندلیطلا هنگام اعزام به جبهه به من گفت: من ۲۷روز دیگه شهید میشم و بدنم۲۰روز تو بیابون میمونه. وقتی بعد از۴۷ روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطهای که شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و بگین پدرم کنار سرم وایسه و جلوی مردم حلالم کنه و بگه: مندلیطلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه.
دقیقا۴۷روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا میآورند و تشییع میکنند
مردم روستا میگویند: با اینکه پیکر این شهید۲۰ روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطری پیچیده بود که همه به هم میگفتن تو عطرزدی؟
#شهید_محمدعلی_پورعلی
تولد: ١٣٣٧/٠١/٠٢
شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊
پهلوانى كه شكمش را دوشكا پاره كرد!!
🌷پهلوان شهید سعید طوقانی يك پسر بچه ای که در شش سالگی بازوبند پهلوانی کشور را از آن خود کرد، بازوبندی که خیلی ها آرزو داشتند با آن فقط یکبار هم که شده عکس یادگاری بگیرند، رکورد دار چرخ ورزش باستانی بود، ۳۰۰ دور را در سه دقیقه چرخیده بود.هر روز عکس و خبرش در روی جلد روزنامه ها و مجلات چاپ می شد، خیلی ها آرزو داشتند او را از نزدیک ببینند ولی او پشت پا به تمام اینها زد و گمنامی را انتخاب کرد،
🌷در زمستان ١٣٦٣ با اینکه مریضی سخت کلیه داشت، از بیمارستان فرار کرد و خود را به عملیات بدر رساند، وقتی در شرق دجله پیک گردان میثم بود، گلوله دوشکای دشمن شکمش را پاره کرد، سعید با دستهای کوچیکش جلوی زخم رو گرفته بود تا محتویات شکمش بیرون نزنه، او مظلومانه خود را از دسته نیروها جدا کرد و به گوشه ای رفت تا کسی نفهمد سعید طوقانیِ معروف به شهادت رسیده است، او مراد و محبوب گردان میثم بود.
🌷 ۱۴ سال بعد از شهادتش استخوانهای پهلوان کوچولوی کشور تفحص شد و در ورزشگاه شهیدان طوقانی در کاشان به خاک سپرده شد
#پهلوان
#شهید_سعید_طوقانی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada
شهیدی که با دهان روزه به شهادت رسید🕊️
🌷همرزم← حمید همیشه و در هر زمانی از شبانه روز🌙 رزمنده ها رو با وجود خطر در بین راه سوار ماشین میکرد من بهش تذکر دادم که این کار خلافه🥀حمید هم یه داستان برام تعریف کرد واز من قول گرفت تا روزی که زنده ام برای کسی تعریف نکن🍂 او گفت: یه روز هنگام غروب در منطقه عمومی دهلران کنار جاده🍃 به یه بسیجی که شال سبز رنگی به گردنش بود برخوردم، توقف کردم واونم سوار شد🚖. انگار که منو میشناخت🍂 منو به اسم صدا زد و یه سری از مشخصات شخصیمو گفت‼️بعدش هم گفت: من سید مهدیام بسیجی های منو هر کجا دیدی سوار کن و نگران نباش. بعدش هم بهم دست داد و از ماشین پیاده شد، گرمای دستشو حس کردم🌼وقتی به خودم آمدم هر چه اطرافمو نگاه کرده کسی رو ندیدم‼️یا صاحب الزمان (عج)»💚 این فرمانده در ماه مبارک رمضان🌙 و با زبان روزه در حالی که سرگرم خنثی کردن مین بود🥀بر اثر انفجار مین💥 به شهادت رسید🕊️شدت انفجار به حدی بود که پیکر مبارکش متلاشی شده بود 🥀با وجود این که بدنش تکه تکه شده بود🥀اما با خنده ای بر لب به ملکوت اعلی پرواز کرد🕊️🕋
#شهید_حمیدرضا_دستگیر
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🕊🥀🕊
💚عنایتـــ امام حسین علیهالسلام
*🌷 ذاکر اهل بیت (ع) بود در عملیاتی موج انفجار مجروحش كرد💥تمام بدنش از كار افتاده بود🥀وقتی شهدا را جمع میكنند او را در پلاستیک میپیچند🌙حاجی صداها را میشنید اما نمیتوانست حرف بزند یا حركتی كند🥀در آن حال به امام حسین(ع) متوسل میشود 🌙به آقایش میگوید،من با تو عهد بستهام بدون سر شهید شوم🥀پس شرمندهام نكن🥀وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند🌙دیدند كیسهای كه شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق كرده است💫 كیسه را باز میكنند میبینند حاجی هنوز زنده است‼️فورا اكسیژن وصل میكنند و به بیمارستان منتقلش میكنند، در نهایت زنده ماند🌙همسرشهید← چهلم شهید دستغیب بود💫 دیدیم تلفن زنگ میخورد📞گروه منافقین بودند که گفتند: دستغیب را كشتیم حال نوبت توست‼️حاجی به او میگوید: آنچه خدا بخواهد همان میشود🕊️سردار میدانست كه مولایش شرمنده اش نخواهد كرد🥀تا عاقبت در عملیات فتح المبین خمپارهای سرش را از تنش جدا کرد🥀پیكر بی سرش در قبر کوچکی كه با دستان خودش در كتابخانه مسجد المهدی (عج) آماده كرده بود به خاک سپردند*🕊️🕋
تاریخ شهادت: ۲ فروردین ۱۳۶۱
#شهید_حاج_شیرعلی_سلطانی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊@baShoohada
بدون اینکه چیزی بگه بلند شد برام آب آورد.
نه اون حرفی زد نه من.
حرف رفتن رو پیش کشید و گفت:
منم میخوام برم سوریه...
خشکم زد، باورم نمی شد در حالی که تنها چند ماه از ازدواجمون گذشته، چنین تصمیمی بگیره.
سکوتم رو شکستم و زود عکس العمل نشون دادم:
- تو نباید بری علی!
-چرا؟!
-چون ما تازه ازدواج کردیم هنوز یه سال نشده علی...
ما برا بچهمون اسم انتخاب کردیم.
داریم خونمون رو درست می کنیم.
این همه برنامه برا زندگیمون داریم.
-اجباریه خانوم (اینو گفت که چیزی نتونم بگم)
-خب این دفه نرو، دفعه بعد میری.
امسال اولین بهاریه که قراره باهم عید دیدنی بریم و سفره هفت سین بندازیم.
نه گذاشت نه برداشت گفت:
«خانم میخوای از زن هایی باشی که روز عاشورا نذاشتن شوهراشون به یاری امام حسین علیه السلام بره؟»
دیگه چیزی واسه حرف زدنم نذاشت.
ماتم برده بود و دهانم خشک خشک.
باز گفت:
تو اجازه بده برم، منم عوضش اگه شهید بشم و لایق بهشت باشم و اگه اجازه شفاعت یه نفرو داشته باشم قول شرف میدم اون یه نفر هیچ کس نباشه جز تو...
#شهید_علی_آقایی🌷
شهادت: ۱۳۹۴/۱۲/۷، حلب سوریه
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada
🌷دستیار و مَحرم راز حاج قاسمــــ
✍شهید حسین پور جعفری
🌷شهیدی ڪه حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.»
کسیکه خیلے وقتها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه حاج قاسم منتظر مےایستاد..✨
حتی یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتے مطمئن میشد حاج قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت.🕊
🌷تاریخ تولد: هشتم فروردین ۱۳۴۲
#شهیدحسینپورجعفری
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊@baShoohada
یڪ سجده تا بهشتــــ🕊️
🌷شهید یوسف شریف
*🌷همرزم← در هور گرما بیشتر از 50 درجه بود☀️آنها که در هور بودند میدانند فقط عاشقان تحمل ماندن در آنجا را دارند🍂یکی از بچههای مخابرات آنجا گفت: تا بحال چند بار به برادر شریف اصرار کردهاند که برای تجدید روحیه از اینجا برود🥀اما او گفته حداقل یک ماه به من فرصت بدهید تا روزهام را بگیرم🌙او ۳۰ روز در گرمای شدید هور روزه گرفت🌙میگفت:« دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم»📿همرزم← در حال عکس گرفتن بودم📷 که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است، فکر کردم نماز میخواند📿اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته🥀جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم📷 دستم را که روی کتف او گذاشتم به پهلو افتاد🥀دیدم گلولهای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده🥀صورتش که دیدم زانوهایم سست شد گفتم اینکه یوسف است🥀۱۵ روز بعد از شهادتش خودم را روی سینه اش انداختم، بوی عطر و گلاب میداد🌙مردم التماس میکردند که صورت نورانیاش را ببینند🌙او با گلولهای بر سینهاش🥀برخاک سجده کرد تا به آسمان برسد و چه زیبا به آرزویش رسید*🕊️🕋
#شهید_یوسف_شریف
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊