eitaa logo
پلاک
800 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
153 فایل
-به نام نامیِ حضرت مادر(س)- از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم...! 🔊کـانـال دانـش آمـوزان بسیجی شهرستان دره شـهر استــان ایـلـام
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پوستر راهیان نورخواهران ➖➖➖ #بازدیداز‌یادمان‌های‌شرهانی‌وفتح‌المبین #ویژه‌خواهران #واحدشایستگان ➖➖➖ #زیارت_قبول _______________________________________ عضویت در کانال شایستگان💛👇 🆔 .. @vahed_shaiestegan
هدایت شده از واحد شایستگان
🔵 ارسالی از بچه های واحد ☺️ #هنر‌عکاسی #راهیان‌نور‌ #واحدشایستگان 💎 ________________________________________ عضویت در کانال شایستگان💛👇 🆔 .. @vahed_shaiestegan
بنام خدا زندگی ما آدما با خاطره ها ساخته میشه خاطره های تلخ و شیرین حالا من میخوام یکی از اون خاطره های شیرین رو براتون تعریف کنم😊 از طرف بسیج دانش اموزی دعوت به مصاحبه شدیم خانم میریان شروع کرد به مهارت ارتباطی قوی باهامون خدایا چه روز خاطره انگیزی ؛ساعات میگذشت وما درانتظارتماس تلفنی ایشون بودیم که بهمون بگه شما منتخب بعنوان فرمانده واحد☺️ وبعد ترتیب جلسات توجیهی کارتشکیلاتی برای حضور به دوره تربیتی طرح یاوران ولایت؛ از شانس خوب ما اون دوره توی مشهد مقدس😍 برگزار میشد وقتی بهش فکر میکنم یه خواب یا یک رویا😳اخه میخواستیم سیزده دخترازهرواحدی که اصلا همدیگه رو نمیشناختیم وتوجلسات فرمانده حوزه ما را باهم رفیق کرد😍 اونقدر این سفر بهمون خوش گذشت که وقتی بهش فکر میکنم یه لبخند عمیق روی لبهام میشینه 😊 اونجا که بودیم کلی چیز یاد گرفتیم از صحبت های حاج آقا گرفته که درباره همه چی صحبت میکردن و ما کلی چیز ازشون یاد میگرفتیم تا صحبت و ها و کلاس های آقای گوهری که ایشون اول کار تشکیلاتی و یه فرمانده خوب بودن رو به ما یاد دادن از زیارت و بازار شلوغی شهر و گنبد طلا امام رضا (ع)😍که دلم چه حالی شد وقتی گنبد قشنگش رو دیدم روزی که رفتیم حرم به خودم و آقا قول دادم که وقتی برگشتم یه فرمانده خوب بشم و تمام تلاشم رو کنم 😊 این سفر یکی از بهترین سفرهایی بود که داشتم آخه هم کلی چیز یاد گرفتم هم زیارت حرم امام رضا رفتم😊😍 حالا من میخوام توی که داری این متن رو میخونی حتی شده یه لبخند کوچیک بیارم رو لبتون برا همین یه خاطره بامزه از سفرمون میگم 😊 روزی که حرکت کردیم و شبش ایلام بودیم توی خوابگاه همه ما یه شور و حال عجیبی داشتیم هول بودیم کی صبح بشه و حرکت کنیم می خواستیم اول از همه ما باشیم که صبح بلند میشه شب شده بود و ساعت 12بود تصمیم گرفتیم بخوابیم اما چه خوابیدنی چند نفرمون از جمله من روی زمین خوابیدیم هر بار یه حرف میگفتن بچه ها که همه با صدا بلند میخندیم 😂 من همش سعی میکردم بچه ها رو آروم کنم آخه جانشین سرپرستون اون شب من بودم اما چه فایده همه حتی من شوق مشهد رو داشتیم و یکجا بند نمیشدیم 😂😍 بچه ها قول دادن به من که بخوابن همه سرا رو بالش و ساکت یهو چشمم به رفیقم افتاد که جلو من بود دیدم این دختر هی پاهاشو تکون میده و شونه هاش رو میلرزونه 😂اول فکر کردم داره میخنده نگاه کردم دیدم نه هم چشماش بستس هم دهنش یکم دقت کردم دیدم داره با پتو کوچیکی که رو خودش انداخته کشتی میگیره که جاش بشه آخه این رفیق ما یکمی تپله 😂😂 این صحنه رو که دیدم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم با صدای بلند زدم زیر خنده 😂😂😂 حالا فکرکن همه جا ساکت با صدای من رفیقام بلند شدن و زا زدن به من خوب که خندیدم یهو دیدم چند نفر از رفیقام این قوم مغول حمله کردن بهم که چرا خندیدی تو به ما میگیم نخند بعد خودت میخندی😂 من هم ماجرا رو که تعریف کروم غش غش خندیدن 😂😂 بعد از اون کسی خوابش نبرد و شروع کردیم به حرف زدن و خندیدن یهو یکی از رفیقام بدون اینکه به ساعت نگاه کنه گفت پاشید آماده بشین ما باید اولین نفر ها باشیم که آماده میریم بیرون اقااا ماهم بلند شدیم و مسواک زدیم و آماده شدیم همه چادر به سر اومدیم بیرون تو حیاط همه جا ساکت و همه هم خواب هممون خوشحال که اولین ها ما بودیم پا شدیم دیدم یه دختر از شهرستان دیگه اومد اب بخوره به ما نگاه کرد و ماهم با نیش باز زل زدیم بهش😁 گفت :شما چرا آماده شدید چیزی شده؟ منم با غرور رفتم جلو گفتم :ما کلا زود پا میشیم شما چرا آنقدر دیر پامیشید زود پاشید صبحانه بخوریم بریم دختره چشماش شبیه پول آهنی 500تومنی شده بود😳😂 گفت :چی میگید الان ساعت 4تازه 7صبحانه میدن بعدم یه نگاه به ما کرد و خندید و رفت ما رو میگی همچین تعجب کرده بودیم که حد نداره یه نگاه به ساعت کردم دیدم راست میگه ساعت 4صبحه یعنی ما ساعت 3شب مسواک زدیم آخه کی 3شب مسواک میزنه 😂😂😂هم خندمون گرفته بود هم حرصمون گرفته بود😂 یکی دونفرمون همون جا رو صندلی های حیاط چرت میزدن بعضی ها هم با غرغر رفتن تو اتاق خوابیدن 😂 دراز کشیدیم به هر سختی بود صبح شد آخرش ما به خاطر اینکه نخوابیدم دیر تر از بقیه آماده شدیم 😂 اینم یه خاطره شیرین از اون موقع الان ما با دوستام یه گروه شدیم و باهم هستیم پایان شهرستان دره شهر ➖➖➖ 🔴عضویت در کانال پلاک👇 🆔 @basij100