11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب
▫️قسمت اول
چرا گریه می کنید؟! های با شما هستم!!! مگر کر و کور شده اید که پاسخ مرا نمی دهید؟!! های با شما هستم...
هر چه فریاد کردم کسی به من توجهی نکرد!! انگار اصلا مرا نمی بینند و صدایم را نمی شنوند!!!
از این بی توجهی آنها سخت دلگیر شدم...
#سیاحت_غرب
🆘 @Roshangari_ir
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب
▫️قسمت دوم
قلبم در حال ترکیدن است!!! از وحشت زبانم بند آمده...
چهره هایشان چنان کِدِر و خشمگین است،که آرزو می کنم هیچ چشمی آنها را نبیند!!!
گرزهایشان را بلند کردند و آماده زدن شدند...
#سیاحت_غرب
🆘 @Roshangari_ir
12.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب
▫️قسمت سوم
نمی دانم کِی خوابم برد؟! احساس می کنم در سمت راست و چپ من،دو نفر یکی خوش صورت و دیگری کریه المنظر نشسته اند!! اعضاء مرا جداگانه از پا تا سر بو می کشند!!
حالا صدایشان را به وضوح می شنوم که میگویند: قلبش را ببین سیاه شده !!!
قفسی آهنین آوردند...!!
#سیاحت_غرب
🆘 @Roshangari_ir
12.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب
▫️قسمت سوم
نمی دانم کِی خوابم برد؟! احساس می کنم در سمت راست و چپ من،دو نفر یکی خوش صورت و دیگری کریه المنظر نشسته اند!! اعضاء مرا جداگانه از پا تا سر بو می کشند!!
حالا صدایشان را به وضوح می شنوم که میگویند: قلبش را ببین سیاه شده !!!
قفسی آهنین آوردند...!!
#سیاحت_غرب
🆘 @Roshangari_ir
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب
▫️قسمت ششم
با هزار بدبختی خود را به راه کشیدم...دهانم زخم و دست و پایم بر اثرضربه های مرد چوب به دست شکسته است!!
به یاد هادی افتادم و سخت گریه ام گرفته...
این ملعون در بالای سرم ایستاده و به من می خندد!!
#سیاحت_غرب
🆘 @Roshangari_ir
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب
▫️قسمت هفتم
باد خوش با عطری دل انگیز می وزد،قلبم پر از شادی و سرور شده،گویی جمال خداوند جَمیل آشکار شده است!!!
به منزلگاهی رسیدم که خِشتهای آن از طلا و نقره است!!!
#سیاحت_غرب
🆘 @Roshangari_ir