eitaa logo
بسیجیان و مدافعان سلامت
94 دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
436 فایل
کانال بسیج جامعه پزشکی بیمارستان حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام قم
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅══✼✼══┅┄ : ما اهل اینجا نیستیم، اهل جای دیگری هستیم، باید برای آنجا خیلی تلاش کنیم. صف بزرگی جلوی ما ایستاده تا ما را تحویل بگیرند. کاری نکنیم که آن صف از ما روی برگردانند.دل را بسپارید به و شوید به ائمه علیهم السلام و در راس آنان ... افتخار کنیم ما سربازان او هستیم و زیر پرچم این لشکر و سپاه را اداره می‌کنیم که تحویل عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دهیم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ خاطره درباره شهيد كاظمي : هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند وپیوسته این ذکر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی » ورد زبان احمد بود وبعد گریه می‌کرد. چهارده سال پیش روز عید قربان که حضرت آقا، آمده بودند در مسجد دانشگاه بالای سر پیکر شهیدان حادثه فالکون سردار سلیمانی از ایشان یک انگشتر ویک عبا گرفت و به آقا گفت: آن انگشتر را بدهید که خیلی با آن خوانده اید. وقتی خواستیم را داخل قبر بگذاریم، سردار سلیمانی داخل قبر رفت عبای آقا را پهن کرد. مقداری آورده بود.آن را روی عبا پخش کرد. بعد شهید را گذاشتند داخل قبر و آن انگشتر را هم گذاشتند زیر زبان شهید، سردار سلیمانی هم خیلی متأثر بودند. عبا را دور شهید پیچیدند و…تمام شد! ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ ڪه همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم و وارد شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» کسیکه خیلے وقت‌ها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه منتظر مے‌ایستاد.. حتی یک کارتن در ماشین داشت که صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتے مطمئن میشد حاج‌ قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ اوایل که آمده بود تهران می توانست از سوی سپاه هزینه ی رهن خانه بگیرد با این حال کرد تا یکی از آپارتمان های سازمانی خالی شود چند سال در همان خانه زندگی کرد. می گفتم به حاج قاسم درخواست بده هزینه رهن یک خانه بزرگ و ماشین بهتر بگیر ، می دانی که حاج قاسم به هر درخواستی که داشته باشی جواب منفی نمی دهد. می گفت همین خانه و ماشین برای ما کافی است نمی خواهم حاج قاسم را درگیر خواسته های شخصی خودم کنم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ در یک هتل مجلل جلسه داشتیم تا از جلسه بیرون بیاید گفتم برای ما صبحانه بیاورند بلافاصله سفارش را پس گرفت .گفت یک وعده صبحانه توی این کلی هزینه روی دست می گذاره صبر کن می ریم محل کار و اونجا صبحانه می خوریم. ╔═•__⚬🍃🕊🍃⚬__•══╗ @khadem_astan ╚══•__⚬🍃🕊🍃⚬__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ محمدرضا در ۴ به درآمد. او با بدنی مجروح اسیر و به‌خاطر شدت جراحات در بیمارستان بستری میشود، اما پس از چند روز درحالی‌که هنوز بهبودی نیافته، وی را به میبرند.که درنهایت ۱۴ دیماه ۶۵ بعلت عوارض جراحت و شدت آن در و تنهایی به میرسد. اما او در مدت ۱۱ روز اسارت تا شهادتش بسیار شکنجه میگردد صلیب سرخ مسئولان بعثی را موظف میکند برای او قبری در شهر در نظر بگیرند. اما پس از ۱۶ سال پیکر این تفحص میشود و به کشور باز می‌گردد که در کمال ناباوری پس از گذشت ۱۶ سال پیکر او صحیح و از خاک بیرون می آید. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ اما : _هیچ وقت ایشان ترک نمی‌شد؛ مداومت بر داشت؛ _دائماً بود _و هر وقت -عاشورا خوانده می‌شد، با دست را میگرفت و به بدنش می مالید جالب اینکه جمعه وقتی برای رزمندگان آب می‌آوردند، او آب نمی‌ نوشید و آن را برای غسل نگه می‌داشت.» ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ صدام گفته بود جنازه شفیعی نباید سالم به ایران برود پیکر پاکش را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی بدنش پودر مخصوص ریختند تااستخوان‌های جسد هم از بین برود ولی باز هم جسد سالم ماند. ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷 🗓 سالروز شهادت سردار خیبر فرمانده لشکر محمدرسول‌اللهﷺۅآݪہ هفدهم‌اسفند 📢صوت| شهید محمدابراهیم همت: 《⇦با کفر بر سر میز مذاکره نشستن، خصلت ناکثین و مارقین و قاسطین است...》 ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی! 🔹یک روز گرم تابستان، (فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا) از محور به بازگشت. یکی از بچه ها که مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید: امروز به هم کمپوت داده اید؟ ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ 🔹جواب دادند: نه، جزء جیره امروز نبوده. مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟ گفتند: دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما! 🔹مهدی این حرف ها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بچه های بسیجی اند که بی هیچ چشمداشتی می جنگند و جان می دهند. به او گفتند: حالا باز کرده ایم، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفته ای به آن برادر پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا باشی! ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ همیشه با بود، میز کارش هم رو به بود، موقع مونتاژ می‌رفت وضو می‌گرفت و می‌آمد. یک‌بار به شوخی گفتم آقا مرتضی! وسواسی شدی؟ گفت: نه! کارکردن برای یک حریمی دارد. راجع به جنگ بایستی درست وارد شد. ماشه‌ی دوربین را می‌خواهی بچکانی، قبلش یک سری دارد. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ شهید سید مرتضی آوینی : در رکاب زیباست اما از حاضر از آن زیباتر است؛ برای امام خمینی زیباست، اما برای ای از آن هم زیباتر است. ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ سوار بر هلی کوپتر در آسمان کردستان بودیم. دیدم مدام به ساعتش نگاه میکنه وقتی علت کارشو پرسیدم گفت: الان موقع نمازه بعدش هم به اشاره کرد که همینجا فرود بیا، خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگه اجازه بدین تا مقصد صبر کنیم. گفت: اشکالی نداره، ما باید همینجا بخونیم! هلی کوپتر نشست، صیاد با آب قمقه ای که داشت گرفت و به نماز ایستاد، ما هم به او اقتدا کردیم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ می گفت: صیاد در هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست، بارها می شنیدم که می گفت: " اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای " بلند هم می گفت، از . ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ عباس نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند.👌 به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور كامل می گرفت. او به قدری نسبت به مقیّد و حساس بود كه مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می كرد تا كوچكترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به تشویق می كرد ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ آخرین بار كه به خانه آمد، سخنانش دلنشین تر از روزهای قبل بود. از گفته های او در آن روز، یكی این بود كه: وقتی اذان صبح می شود، پس از اینكه گرفتی، به طرف بایست و بگو ای خدا! این دستت را بروی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار. به شوخی دلیل این كار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: اگر روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی تواند ما را فریب دهد. از آن روز تا به حال این گفته عباس بی اختیار در گوش من تكرار می شود... ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ 🗓 ۱ آبان ۱۳۵۶: شهادت 🔴معروف بود آقامصطفی در منزل امام با هيچ يک از مراجعين فرقى ندارد! ♦️رهبرمعظم انقلاب: «حاج‌آقا مصطفى در منزل امام مانند يكى از واردين اين منزل و يكى از كسانى بود كه به طور طبيعى در اين خانه رفت و آمد مى‌كردند، كسى احساس نمى‌كرد كه او پسر امام است، مانند ديگران. حتى مراجعه‌ى او به امام در حد ديگران بود. ♦️اخلاق خاص او در رابطه‌ى با امام و حفظ جنبه‌ى يكسانى با ديگر مردم در همان روز در حوزه معروف بود. همه مى‌گفتند كه حاج آقا مصطفى‌ خمينى جورى رفتار مى‌كند در منزل، يعنى منزل امام كه با هيچ يک از مراجعين فرقى ندارد و واقعيت هم همين بود. هرگز انتساب به امام يا نام امام براى او يک وسيله‌اى محسوب نمى‌شد.» ۱۳۵۸/۰۷/۳۰ ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ یک روز با "محمد" روی پشت بام محل استقرار حضرت امام(ره) در قم نگهبانی می‌دادیم. امام(ره) برای ملاقات مردم به مدرسه‌ی فیضیه رفتند. این دیدار طولانی شد، و زمانی که برگشتند، زمان زیادی از تعویض پست ما گذشته بود. وقتی بچه‌ها برگشتند و برای صرف نهار به غذاخوری رفتند، من چند بار به پاس بخش اعتراض کردم و گفتم: «ما هم گشنه‌ایم!» محمد ناراحت شد و گفت: «یواش! الان امام می‌شنوه!» ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ چیزی نگذشت که درب پشت بام باز شد و امام با ظرفی که داخلش دو تا گلابی بود، آمد و گفت: «این میوه‌ها رو بخورید!» محمد از خجالت سرخ شده بود و از طرفی هم انگار تمام عالم را به او داده‌اند، خوشحال بود. تا مدتها دل مان نمی‌آمد که آن گلابی‌ها را بخوریم. ۱۱آبان‌ماه ، لام‌الله‌علیها ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ همه جور شاگردی داشت. از حزب اللهی ریش دار تا صورت تراشیده تیریپ آرت. از چادری سفت و سخت تا آنها که مقنعه روی سرشان لق می زد. یک بار یکی از همین فکلیها همراه دوست محجبه اش آمده بود پیش دکتر. پیش پای هردوشان بلند شد. جواب سؤالات هردوشان را داد. هردوشان را هم خطاب میکرد «دخترم». گفتن . نگفت «بروید بعد بیایید» . همان جا آستین هایش را بالا زد. سجاده کوچکی در دفترش داشت که هروقت فرصت نماز جماعت نبود، در دفتر نماز اول وقتش را می خواند. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ یک سال بعد، آن دختر فکلی، در صف اول دانشگاه بود و بعد از نمازش ترک نمی شد. دکتر مجید شهریاری این طور شاگرد میکرد. 📎پ ن: تنها آنهایی میشوند که وجودشان دریچہ‌ی تنفس استڪبار را میبندد، آن‌قدرکہ مجبور شوند، آنهاراحذف فیزیکی، یعنے کنند... ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ بود...! او زیستی، کسب و با رو بر همه چیز می دانست. شهید عشوری چشم بسته و بدون چون و چرا فرمایشات را قبول داشت و به آنها عمل می کرد. مادر شهید نقل میکند: حسن آقا از کودکی به دنبال انجام و در ادامه به و احتیاط رسیده بود و همیشه یک استاد تمام‌ عیار برایم بود. می گفت: "شبی با این تصور که صبحم قضا شده، با اضطراب از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز است و ایشان در حال گریه می‌کند. وقتی حضورم را احساس کرد گفت « مستجاب است، برایم دعا کن تا خداوند آرزویم را بدهد». فکر کردم حتماً به دنبال چیزهای دنیوی مانند ارتقای پست یا رضایت دختری برای ازدواج است، بنابر این با احساس مادرانه از ته دل از خدا خواستم تا حوائجش را برآورده کند و به مرادش برسد، غافل از اینکه من نفهمیدم که برای پسرم دعا کردم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ برای او بسیار مهم بود و می گفت: مادر کسی از انسان خبر ندارد و انسان است که برای همگان مشخص است، پس باید چادر همیشه همراه خانم ها باشد زیرا چادر کننده است و نباید چادر (س) پایین بماند. این والامقام با زبان به دست شقی‌ترین مخالفان اسلام به آرزوی همیشگی خود رسید.  ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝