eitaa logo
خبرگزاری بسیج البرز
12.4هزار دنبال‌کننده
53.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
129 فایل
کانال خبرگزاری بسیج استان البرز پنجره ای برای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی با تفکر بسیجی سایت: basijnews.ir/fa/alborz
مشاهده در ایتا
دانلود
ياد هزار #لاله در خون تپيده را... آخر به داس كهنه #نسيان فروختيم... #فکه پاسگاه_طاوسیه بهمن ۱۳۶۱ والفجر_مقدماتی
در گوشه گوشه #فکه، همرزمان شهیدش را می‌دید... آقا مجید «فکه» رو خیلی دوست داشت. یک مرتبه به همسرم گفتم: «واقعا اینجا چی داره؟ من که چیزی نمی‌بینم.» چون بچه‌سال هم بودم خیلی متوجه این مسائل نبودم که همسرم گفت: «من اینجا که راه می‌روم، صدای همت، صدای رزمندگان، صدای گریه‌هایشان، صدای نماز شب خواندن‌هایشان و صدای یا حسین گفتن‌هایشان را می‌شنوم. ما در گوشه گوشه و لحظه به لحظه اینجا، رفقایمان را می‌بینیم.» برای همین مناطق عملیاتی برای همسرم و رفقایش، خاص بود. راوی: همسر شهید #شهید_مجید_پازوکی #جستجوگرنور
#قتلگاه_فکه پر است از حرف های ناگفته... پر است از مناجات های عاشقانه... فکه... پر است از پاهای جامانده.. سرهای بریده... #فکه پر است از غیرت...مردانگی #راهیان_نور
کلام شهید: "مردم بدانيد ڪہ درمڪتب ما، شهادت مرگے نيست ڪہ دشمن بر ما تحميل ڪند و اين آخرين پيام هر شهيـداست ڪہ «هميشه راه حسين(ع) باقے است و يزيديان برفنا..." خواهر بزرگوار شهید: "پیکر برادرم رو که آوردند؛ همه ی پیکرش شده بود ۱۰ کیلو... ۱۸ روز روی رمل داغ و آفتاب سوزان مونده بود... علی برادرم اجازه نداد تا ما پیکر برادر شهیدم رو ببینیم میگفت اونقدر آفتاب #فکه شدید بود که تا به پیکر دست میزدیم تکه تکه میشد مانند علی اکبر حسین(ع) اربا اربا شد..." پ.ن: در مورد وصیت نامه شهید هم بنا به گفته خواهرشون، چون شهید معاون اطلاعات عملیات لشگر ۱۰ سیدالشهدا بود لذا وصییت نامه ایشون در۱۳ صفحه به دلیل مسائل امنیتی به دست رهبر آن زمان حضرت امام خمینی(ره)ماند... #شهید_محمدحسن_حسنیان فرمانده گردان المهدی ولادت: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۱ شهادت: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۵، فکه مزار: بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۴
#فکه بیا بار دگر راز گو... ___ [... کفشها را در میاورد و پا برهنه حرکت می کرد. میگفت‌: اینجا به خون #شهدا متبرک است، اینجا احترام دارد...] #شهیدسیدعلیرضامصطفوی
. . یھ قاب ِعکس پُر از دلتنگے ... @basijalborz_irankochak
خبرگزاری بسیج البرز
شهادت ، نوش ِ جونٺ *.*
از نوشته های زیبای 🌺 سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود. اصلاً با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم... اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم! نبود که نبود… گفتم حتماً تو کیفمه! اما خبری از پول نبود… به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار می‌کردی؟!! گفت: به قیافه اش نگاه می کنم! گفتم: الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یک‌دفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت و گفت: به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی، می رسونمت … 🌺 خدای من! من مسیر زندگی ام را با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم اما الان هرچه نگاه می کنم، می بینم هیچی ندارم، خالیِ خالی ام … فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت … 🌺 خدایا ما رو می رسونی؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون می‌کنی؟؟ اِلهی وَ رَبّی مَن لی غَیرُک ... @basijalborz_irankochak
به بهانه روز پنجم ماه مبارک رمضان: امروز روز پنجم است.... «امروز روز پنجم است که در هستيم. آب را جـــيره بندی کرده ايم. نان را جيره بنــــــدی کرده ايم. عطــش همه را هلاک کرده است، هـــمه را جز شهدا، که حالا کنارهم در انتــــــهاي کانال خوابيده اند. ديگر شــــهدا تشنه نيستند. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)» آخرین دست نوشته یکی از شهدای تفحص شده در کانال کمیل؛ گردان حنظله @basijalborz_irankochak