.
تشنگی امانش را بریده بود
از خط بر می گشت
روزه بود
به سنگر که رسید اذان را گفتند
آب را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یاد
#لب_های_تشنه_حسین علیه السلام
لیوان را از دستانم گرفت و به دم #سنگر رفت
منتظر رفیق اش بود که او هم بیاید
سوت خمپاره ایی آمد ...
گرد و خاک شد
چشمانم را که باز کردم
او را غرق در خون یافتم ،سیرآبِ سیرآب... .
.
.
الهی
أنت أنت
و أنا أنا ...
تو تویی
و من ، منم ...
ببخش...
.
@basijalborz_irankochak
.
#قاب_آسمانی #شهید
#ماه_رمضان #روزه #تشنگی
.