eitaa logo
خبرگزاری بسیج البرز
12.5هزار دنبال‌کننده
52.9هزار عکس
12.7هزار ویدیو
129 فایل
کانال خبرگزاری بسیج استان البرز پنجره ای برای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی با تفکر بسیجی سایت: basijnews.ir/fa/alborz
مشاهده در ایتا
دانلود
میان تمامِ همهه‌های شهرمان عـده ‌ای بـی ادعــــا ؛ گوشه‌ای دراز ڪشیــده‌اند ... #پنجشنبه_ها #یاد_شهدا_با_صلوات
🕊شهیدان نامہ گلگون نوشتند ❣شهادٺ نامہ را #باخون نوشتند ❣بنازم این همہ #ایمان وایثار 🕊بہ تاریخ جهان قانون نوشتند #شهید_مهدی_زین_الدین: هرگاه شهدارادر شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند... #یاد_شهدا_با_صلوات🌺 #شبتون_شهدایی
یارانِ با مهـر و وفـا کجـائید یادی ز ما جامانـدگان نمـائید
‍ ۲۲اسفندماه گرامی باد. -دیدید که میگن: طرف از همون اول هم شبیه شهدا بود؟! روز ازل است ... و بندگان در مقابل الله ایستاده اند ... برگه ای سفید را بین خلق الله توزیع می کنند، دارند برگه سرنوشت هرکس را به دستان خودش می سپارند، میان آن سفیدی فقط یک کلمه نوشته اند و می درخشد، در همان خط اول: ... اما امضایش نکردند، یعنی نمی کنند، ماند برای دنیا ماند به اینکه چگونه زندگی کنیم، کدام مسیر را انتخاب کنیم.. زین پس نویسنده ی احوالتمان، خودمانیم! (کاش نویسنده خوبی بودیم...) خدایا کدام گناه ارزشش را دارد که این پاکی را آلوده کنیم؟! به دنیا می آییم ... بعضی ها خالص می مانند و کلمه شهادت از آن بالا تکان نمی خورد... اما برخی قاطی دارند عوض می شوند، ، آلوده می شوند و پی در پی کلماتی در ابتدای پرونده قرار می گیرد که کلمه شهادت را به پایین و پایین تر هل می دهند، می رود و در آن آخرها برای خودش جایی پیدا می کند، گاه کور سویی از او هست و اکثر نیست ... غیبت، تهمت، دروغ، نگاه حرام، حرف نادرست و الخ، ش..ا....ت ... و حالم/ت/مان چقدر شبیه آن برخی هاست ... به یک بازگشت به عقب مقتدرانه احتیاج دارم/ی/یم ... - هیچ وقت دیر نیست ... این را شاهرخ ضرغام ها ثابت کرده اند. @basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 اندر این گوشه خاموش فراموش شده یاد رنگینی در خاطر من گریه می انگیزد ارغوانم آن جاست ارغوانم تنهاست ارغوانم دارد می‌گرید... پ ن: ردیف بالایی چند تا مزار اون ورتر، چشم انداختم دیدم مادرش مثل همیشه که بود، نیست رفتم جلو، دبه هاش مثل همیشه پر آب بود ولی گلدون شمشادش زرد تو دلم گفتم ای وای، رفت... یه ماشین از بقل اومد و نگه داشت مادر از ماشین پیاده شد با ابزارهاش صندلی و پارچه و جارو نرفته بود فقط دیر اومده بود... @basijalborz_irankochak