حسینعلی قادری| ۱۷
وضعیت زندان الرشید بطور ویژه بد بود!
در زندان الرشید بغداد مجروح زیاد داشتیم اما عملا رسیدگی نمیشد و به علت تعداد زیاد اسرا در هر اتاق ، مجروحین مشکلات زیادی داشتند.
مدتی که گذشت برای اینکه یک ذره به مجروحین لطف کرده باشند گفتند شب ها که درهای اتاق ها بسته می شود، فقط مجروحین می توانند بیرون از اتاق یعنی در راهرو بخوابند که راحت تر باشند.
درسته که راهرو شبها برای مجروحین بهتر از اتاق بود و جای بیشتری داشت ولی عملا به دلیل شدت جراحات مشکلات زیادی داشت که در قسمت قبل بیان شد .
◾درمانی انجام نشد!!!
▪️در زندان الرشید بحث درمان هم مثل دستشویی مشکل داشت. تنها درمانی که انجام شد یک یا دو مرحله مقداری باند برای پانسمان آوردند و دوستانی که یه مقدار بهیاری بلد بودند میبردند توی محوطه و اونایی که زخماشون شدید بود فقط پانسمان می کردند.آن هم در حد عوض کردن بود نه بیشتر چون وقتی زخمام عفونت کردند هیچ گونه دارویی و نه حتی شستشوی انجام نشد .
کمبود باند و عفونت و چرکی شدن زخمها باعث شد که صبح که بیدار می شدم تمام باندها کثیف ، پر چرک و عفونت بود و چاره ای نداشتم جز اینکه باند های کثیف قبلی را بشورم و دوباره استفاده کنم ولی با دستهای پر از زخم و عفونت نمی توانستم .
اما دوستانی بودند که مخلصانه در کمک به مجروحین همیشه پیش قدم بودند .
از جمله کسانی که کمک زیادی به من نمود بسیجی با صفا آقای حسین محمدی مفرد بود، ایشان هر روز صبح باندهای کثیف منو باز میکرد و در همان یک ساعتی که داخل دستشویی آب می آمد سریع می رفت می شست و پهن میکرد و با باندهایی که خشک شده بود درباره زخمها را پانسمان می کرد!!!
این روال هر روز من در سلولهای زندان الرشید بغداد بود.
▪️ لطف خدا بود که زخم ها و عفونت ها بدون دارو بعد از چند هفته بتدریج خوب شدند و خوشبختانه مشکل خاصی ایجاد نکرد.
▪️ شهادت شهید گلبازی
عدم رسیدگی به جراحات و عفونتهای مجروحین از جمله شهید حیدر گلبازی ، سرانجام باعث شهادت ایشان شد.
شهادتی که برای همیشه در تاریخ ثبت گردید.
ایشان در تاریخ ۶۵/۱۰/۴ (عملیات کربلای چهار) از ناحیه کمر و ستون فقرات آسیب جدی دیده بود.با تنی مجروح به اسارت نیروهای بعثی در میآید و بعد از مدتی از بیمارستان به زندان الرشید منتقل می شود .
عدم رسیدگی به مجروحین از جمله این شهید عزیز که سرتاسر بدنش را گچ گرفته بودند باعث عفونی شدن شدید زخمها شده و از جراحاتش چرک و عفونت بیرون می زده است .
یکی از دوستان امدادگر که به اتفاق سایر دوستان کار امداد رسانی به مجروحین را انجام می دادند بنا به خواسته خود شهید قسمتی از گچ را جهت درمان عفونتها باز می کند .
به محض باز کردن گچ ، انواع کرم های ریز از زیر گچ بیرون می آید .
دستها و سایر اعضای بدن این شهید عزیز بجز سر ، به علت آسیب به نخاع حرکتی نداشت،
نگهبان بعثی وقتی بازرسی داخل اتاق می آمد به علت بوی آزار دهنده عفونت مجروحین ، کلاهش را مقابل بینی اش می گرفت و هنگامی که به شهید گلبازی می رسید به علت عفونت شدید و بوی غیر قابل تحمل عفونتهایش لگدی حواله اش می کرد و شهید گلبازی هم با نگاهی عمیق لبخندی تحویلش می داد.
آری درد و رنج ناشی از جراحات و اسارت یک طرف، و از طرفی احساس اینکه سایر همرزمان در بند، از بوی متعفن جراحاتش آزار می بینند شهید گلبازی را بیشتر می آزارد.
البته همرزمان دربندنش هرگز به روی خود نیاوردند و این دشمن بعثی بود که به محض نزدیک شدن به پیکر نیمه جانش عکس العمل نشان می دادند .
سحرگاه یکی روزهای آخر بهمن ۱۳۶۵ آخرین لحظات حیاتش فرا رسید.
دوستانی که از نزدیک شاهد شهادتش بودند دیده بودند که در آخرین لحظات، دستش که قبل از این هیچ حرکتی نداشته روی سینه اش قرار می گیرد و به ارباب بی کفنش ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) سلام می دهد و تمام.
بعد از شهادت ، بوی عطر مسحور کننده و ناشناخته ای پیکرش را فرا می گیرد.
رایحه ای که هرگز به مشام بچه ها نرسیده بود .
نیروهای بعثی زمانی که برای بردن تن بی جانش وارد اتاق می شوند ،فکر می کنند که یکی از اسرا عطر استفاده کرده ، لذا تلاش آنها در یافتن عطر بی نتیجه می ماند.
سرانجام همه متوجه می شوند که این رایحه بهشتی است .
آری اگر حسینی باشی سرور و سالار شهیدان خود به ملاقات خواهد آمد.
نگهبان عراقی که همیشه با مجروحین برخورد خشونت آمیز داشت. بعد از شهادت شهید گلبازی و بعد از اینکه متوجه می شود بوی عطر از بدن مطهر شهید می باشد، می گوید: والله هذا شهید. بخدا این شهید است!!
پیکر پاک شهید گلبازی در سال ۸۱ به آغوش وطن باز می گردد.
#خاطرات_آزادگان
#حسینعلی_قادری
جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی استان
سيستان وبلوچستان👇