،،
❓چرا سگ با این همه فایده نجس است؟
◻️ نجاست سگ یک مساله فقهی است که روایات زیادی برای آن وارد شده و اجماع فقها هم بر نجاست آن وجود دارد.
🔹محکمترین دلیل در عمل به احکام، #تسلیم و تعبّد به سخنان خداوند حکیم است، اگر چه ما دلیل واقعی آن حکم را ندانیم.
🔹 در مورد فلسفه واقعی این حکم باید گفت، فلسفه بسیاری از احکام الهی به صورت روشن در آیات و روایات، بیان نشده (مانند عدد رکعات نمازهای پنجگانه)، اما مسلمان چون اعتقاد و باور به خداوند و علم و حکمت او دارد و چون احکام الهی را دارای مصلحت و مفسده واقعی (دنیوی یا اخروی، فردی یا اجتماعی، جسمی یا روحی)، میداند بدانها عامل است هر چند این مصالح و مفاسد را با علم اندک، کشف و فهم نکند.
◻️ نخستین نکته اینکه #طهارتونجاست، ارزش مخلوقات و حقوق آنها را کم یا زیاد نمی کند، حیوانات، همگی مخلوق حق تعالی هستند، بنا بر این هرکدام، در حد و اندازه خود، از حقوقی برخوردارند.
◻️ شریعت، هرگونه آزار حیوانات و از جمله #سگ را ممنوع نموده و حفظ جانشان را لازم شمرده است تا آنجا که حتی در صورت کمبود آب برای شرب حیوانی مانند سگ، نباید با آن وضو گرفت. بلکه باید تیمم کرد و حیوان را سیراب نمود.
◻️ رعایت #حقوق سگ یا هر موجود دیگری به معنی عدم آزار، رسیدگی به آب و غذا و مانند این امور است، ولی اینکه حیوان، مونس یا همبازی انسان باشد یا توسط انسان نوازش شود، فایده ای به حال حیوان ندارد تا جزو حقوق حیوان باشد.
◻️ سگ حیوانی است وفادار و در طول تاریخ منافع زیادی برای انسان داشته است، اما مفید بودن ربطی به طهارت و نجاست ندارد.
◻️ امکان دارد اعلام نجاست برای این حیوان، از جهت #بهداشت فردی باشد که مانع سرایت بعضی بیماریها از سگ به انسان شود و یا بعضی #جنبههایروانی بوده تا انسان به این حیوان علاقه مفرط پیدا نکند، تا جایی که سگ خود را بهتر از همسر، فرزند، خانواده و دوست و رفیق بداند؛ یعنی آنچه که امروزه متأسفانه در بعضی جوامع ملاحظه میکنیم.
✍🏻#محو_شدن كار خير از ديوان اعمال
روزى عيسى عليه السلام با جمعى از #حواريان به راهى مى گذشت، ناگاه #گناه كارى و تباه روزگارى كه در آن عصر به فسق و فجور معروف و مشهور بود ايشان را ديد، آتش حسرت در سينه اش افروخته گشت، آب #ندامت از ديده اش روان شد، از صفاى وقت عيسى عليه السلام و مصاحبان او بر انديشيد، تيرگى روزگار و تاريكى حال خود را معاينه ديد.
پس با خود انديشه كرد كه هر چند در همه عمر قدمى به خير برنداشته ام و با اين آلودگى قابليت همراهى پاكان ندارم، اما چون اين قوم دوستان خدايند، اگر به موافقت ايشان دو سه گامى بروم ضايع نخواهد بود، پس خود را #سگ اصحاب ساخت و بر پى آن جوانمردان فريادكنان مى رفت.
يكى از اصحاب باز نگريست و آن شخص را كه به نابكارى و #بدكارى شهره شهر و دهر بود ديد كه بر عقب ايشان مى آيد گفت: يا روح اللّه! اى جان پاك! اين مرد را چه لايق همراهى ماست و بودن اين پليد ناپاك در عقب ما در كدام طريق رواست؟ اى عيسى! او را بران كه مبادا #شومى گناهان او به ما رسد. عيسى عليه السلام متأمل شد تا به آن شخص چه گويد و به چه نوع عذر او را خواهد كه ناگاه #وحى الهى در رسيد كه:
يا روح اللّه! يار با #عُجب و پندار خود را بگوى تا كار از سر گيرد كه هر عمل خيرى كه تا امروز از او صادر شده بود به يك نظر حقارت كه بدان مفلس بدكار كرد، مجموع را از ديوان او #محو كرديم .
برگرفته از کتاب داستان ها و حکایات عبرت آموز اثر استاد حسین انصاریان