eitaa logo
مدرسه عشق💕🎼
293 دنبال‌کننده
369 عکس
998 ویدیو
13 فایل
♥️ مرز ما عشق است هر جا اوست آن‌جا خاک ماست سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند؟ ♥️ خدایا ما رو دلیل حال خوب امام زمانمون قرار بده...🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 _توجه_ والدین_ 💠 معلّم از دانش‌آموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگه‌ای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچ‌کس در این مورد صحبت نکند. روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و را خواند همان دانش آموز بود. بچّه‌ها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را نمی‌کرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" می‌نامیدند، نیست و تمام تلاش خود را می‌کرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و بودن را حفظ کند. 💠 آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس‌های بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند جهان است. 📙کتاب زندگانی 🆔 @meslegandom 💝💝💝💝💐💐💐🦋🦋🦋
☑ شعری که از کتاب یحیی توسط جناب آقای شریعتی در برنامه امروز ( ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ) خوانده شد : مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه اربــاب مقــاتل به تفــاهم گفتند گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره ، خورشید هم از میمنه رفت ا ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را پســر ام بنین و پســر فــاطمه(سلام الله علیها) را ماه را من چه بگویم که چنین ست و چنان شاه شمشماد قَدان ، خسرو شیرین دهنان ماه ، در کسوت سقا به میان آمده بود رود برخواست ، که موسی به میان آمده بود رود ، از بس که شعف داشت تلاطم می کرد رود ، با خاک کفِ پاش تیمم می کرد ماه اگر چه همه ی علقمه را پیموده غرقه گشته ست و نگشته ست به آب آلوده رود را تا به ابد ، تشنه ی مهتاب گذاشت داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت دیگر این مشک نه مشک است که میخانه ی اوست چشم امید رباب است که بر شانه اوست دستش افتاد ولی ، راه دگر پیدا کرد کوه غیرت ، گرهِ کار به دندان وا کرد عمق این مرثیه را مشک و علم می دانند داستان را همه ی اهل حرم می دانند بعد عباس(علیه السلام) دگر آب سراب است ، سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است ، رباب چه بگویم که چه شد ؟ یا که چه برسر آمد ؟ ناگهان رایحه ی چادر مادر آمد... بنویسید که در علقمه سقا افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهراء(سلام الله علیها) افتاد پسرم ، دست مریزاد قیامت کردی تا نفس داشتی از عشق ، حمایت کردی از تماشای تو مهتاب پر از نور شود چشم شوری که تو را چشم زده کور شود آسمان ها همه یکپارچه بارانیِ توست من بمیرم ، عرق شرم به پیشانی توست داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد کرد مشک خالی شده برخیز که تا برگردیم اتفاقیست که افتاده ، بیا برگردیم آه !!! برخیز که گهواره به غارت نرود دختر فاتح خیبر به اسارت نرود 💠 شاعر : سید حمید رضا برقعی @samtekhoda3