#خاطره
می گفت:" دوست دارم مفقودالاثر باشم، این آرزوی قلبی من است.آخر در مقابل خانواده هایی که جوانانشان به شهادت رسیدند، ولی نشانی از آنان نیست، شرمنده ام".
در روستای خودشان چند جوان شهید مفقودالجسد بودند، واقعا احساس شرمندگی می کرد.
می گفت:" آرزو دارم حتی اثری از بدن من به شما نرسد".
در نامه ای که برای دخترش، بنت الهدی فرستاد، نوشته بود:" دخترم شاید زمانی فرا رسد که قطعه ای از بدنم هم به تو نرسد، تو مانند رقیه امام حسین _علیه السلام_ هستس، آن خانم لااقل سر پدرش به دستش رسید، ولی حتی یک تکه از بدن من به دست شما، نمی رسد".
یکی از رزمندگان که از جبهه برگشته بود تعریف می کرد، که از او شنیده:" دوست دارم مفقودالاثر بمیرم، اگر شهادت نصیب من شود، دوست دارم مفقودالاثر باشم چون قبر زهرا_سلام الله علیها_ هم ناشناخته مانده است".
"I would like to be missing, this is my heart's desire. I am ashamed of the families whose young people were martyred, but there is no sign of them," he said.
There were some young martyrs missing in their village, he felt really ashamed.
"I wish you didn't even get a trace of my body," he said.
In a letter he sent to his daughter, Bint al-Huda, he wrote: "My daughter may come when a part of my body does not reach you. You are like Ruqayyah of Imam Hussein (as). "A piece of my body will not reach you."
One of the fighters who had returned from the front explained that he had heard from him: "I would like to die missing, if I get martyrdom, I would like to be missing because the grave of Zahra - peace be upon her - is also unknown."
#شهید_محمودکاوه
#shahid_Mahmood_Kaveh
Eitaa.com/basijianZahraei