"معرفی شهید حسین بواس" شهید حسین بواس فرزند ابوالقاسم در روستای ملاط ​​از شهرستان توابع لنگرود در استان گیلان، در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۶۰متولّد شد🌱 { ایشان دارای دو فرزند به نامهای محمّد جواد و محمد حسین و از شهدای لشکر ۲۵ کربلا مازندران بود} شخصیت شهید، با مراقبت اولیاء و مجالست با هم سن و سالان بر چین شده از خانواده های مقیّد و مذهبی جان گرفت و بعدها با هدایت پدر و مادر با حضور در مساجد و مراسم مذهبی، روحی تازه در او دمیده شد.🙃 بعد از اخذ دیپلم با اشتهای وصف ناپذیری وارد خدمت سربازی شد. پس از پایان خدمت سربازی اش، در شهرداری مرکزی تهران در واحد موتوری کار می کند که این بار پدر و مادرش، جهت حفظ شخصیت معنوی اش از چالوس به تهران هجرت نمودند🔖 [با پپشنهاد دو سه تا از پاسداران جذب تیپ ۳ چالوس و بعدها جهت خدمت در لشکر ۲۵ کربلا راهی ساری شد] 🧕همسر شهید:حسین آقا بسیار خوش اخلاق و شوخ طبع بود و با پسرمان محمّدجواد همیشه کشتی می‌گرفت. پاتوق ما «امامزاده عبدالوافی» در نزدیکی شهر چالوس بود🙂 اولین سرمشق کاری شهید حسین بواس، شهید رضا قربانی میانرودی بود. در منطقه شیخ صالح در کرمانشاه، مرز ایران و عراق، شهید قربانی و شهید بواس هم‌رزم محل شهادت بودند که شهید رضا به وسیله اشرار می‌رسد و حسین اولین نمونه از شهادت را به عینه دید:) شهید بواس چهاردهم فروردین سال ۹۵ از فرودگاه تلفنی با اعضای خانواده خداحافظی و در بیست و یکم فروردین به قول همرزمانش در بعدازظهر همان روز با گلوله ای جهان تکفیری‌ها در منطقه خانطومان سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمدند🖤 روحش شاد و یاد و نامش گرامی و راهش پر رهرو باد....

"معرفی شهید علیرضا بریری" شهید علیرضا بریری در1366/1/30 در شهرستان بابلسر دیده به جهان گشود دوران تحصیل خود را تا مقطع دیپلم در بابلسر به پایان رسانید🌱 در تمام طول عمر خود با سختیهای کار یک نظامی به خاطر شغل پدرش آشنایی داشت و از همان دوران کودکی عشق ورود به سازمان سپاه را در سر میپروراند پس از اخذ مدرک دیپلم با تلاش فراوان و به کمک خدای منان در گزینش دانشجوی دانشکده تربیت پاسداری امام حسین (علیه السلام) پذیرفته شد.📚 [و در بهار سال1387 ازدواج کردند ثمره ازدواج این شهید بزرگوار در سال1393آقا محمدامین بود در بهمن 1387بطور رسمی وارد سازمان مقدس سپاه پاسداران شد] در سال1394 عزم خود را برای رفتن به سوریه و دفاع از عمه سادات جزم کردند و برای اولین بار در آبان ماه1394 عازم شهر عشق دمشق شدند به مدت 49 روز در سوریه بودند💪 به اذن خداوند متعال در دی دی ماه برگشتند و بعد از دو ماه در تاریخ 14 فروردین 1395 برای دومین بار عازم سوریه شدند و اینبار اما بی بی گویی برای خودشان سپاه جدا کردند و در تاریخ 16 اردیبهشت ماه 1395شهید علیرضا بریری به همراه 12 آلاله پرپر لشکر عرشی 25 کربلا در نقض آتش بس تروریستهای تکفیری پس از 14 ساعت تلاش پی در پی در منطقه خانطومان حلب به آرزوی دیرینه خود دست یافتند و شهد شیرین شهادت را نوشیدند🖤 روحش شاد و نام و یادش گرامی و راهش پررهرو باد....

#الگوی_برنا🌿💚 شہید بهنام محمدے بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌ دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریایی‌اش به قلب دشمن می‌زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می‌رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوه‌ای از دست آنان می گریخت. با تشدید جنگ و تنگ ترشدن حلقه محاصره خرمشهر , خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۱۳۵۹/۷/۲۸ پر کشید

"معرفی شهید بهمن (حبیب الله) قنبری" 🙎‍♂برادر شهید: ما یک خواهر و شش برادر بودیم که برادر شهیدم بهمن از من بزرگ تر بود.بهمن متولد سال 1345 بود و سال 61 به عنوان داوطلب بسیجی به جبهه رفت🌱 خانواده ما مذهبی و سنتی هستند پدرم کارگر چیت سازی بهشهر بود و با رزق حلال ما را تربیت کرد.✨ مادرم 13 سال قبل و پدرم چهار سال پیش مرحوم شدند🖤 برادرم 35 درصد مجروحیت جانبازی از زمان جنگ تحمیلی داشت. جانباز شیمیایی بود اما دنبال درصدش نرفته بود❗️ [ در دفاع مقدس حدود دو سال و نیم با عصا در جنگ شرکت می کرد و در همان حالت در خط هم حضور می یافت] برادرم 15 فروردین 95 به سوریه اعزام شد و 16 اردیبهشت به شهادت رسید. حبیب الله یکی از 13 شهید گلگون کفن خان طومان سوریه است🥀 { نحوه شهادتشان این طور بود که حوالی ساعت یک بعدازظهر روز پنج شنبه که مصادف با روز عید مبعث بود، دشمن به مواضع آن ها حمله می کند. ساعت یک و نیم بعدازظهر در همان ابتدای درگیری برادرم به شهادت می رسد و یکی از بچه های فاطمیون پیکرش را به عقب می آورد} فردای آن روز جمعه 17 اردیبهشت به ما اطلاع دادند که حبیب الله به شهادت رسیده است. سه روز بعد هم پیکرش بازگشت و روز 21 اردیبهشت در بهشت فاطمه بهشهر به خاک سپرده شد🖤 روحش شاد و نام و یادش گرامی و راهش پررهرو باد....

"معرفی شهید هادی باغبانی" شهید هادی باغبانی در سال هزار و سیصد و شصت و دو در روستای دار بدین روشن بهنمیر، از توابع شهرستان بابلسر متولد شد🌱 وی فرزند سوم خانواده بود. پدرش که کارمند راه‌آهن بوده بعد از تولد هادی، به بندر ترکمن منتقل شد و هادی دوران کودکی خود را تا شش سالگی در بندر ترکمن گذراند✨ پس از انتقال پدر به فیروزکوه، هادی درسش را در فیروزکوه ادامه داد و پس از پایان دوره متوسطه، در رشته حسابداری در دانشگاه فنی کرج پذیرفته شد اما پس از مدتی تغییر رشته داده مدرک کارشناسی در رشته ارتباطات اجتماعی را از دانشگاه بوعلی تهران اخذ کرد.📚 علاقه هادی به هنر و به‌خصوص مستندسازی موجب شد که به این راه کشیده شود.📽 او سابقه چند سال فعالیت مستندسازی در حوزه هنری، روایت فتح و صداوسیما داشت و این سال‌ها با اتحادیه رادیو تلویزیون‌های اسلامی همکاری می‌کرد🎥 شهید باغبانی، در سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر به نام رضوانه است که در هنگام شهادت پدر تنها سه سال داشت🙃 [شهید هادی باغبانی، خبرنگار و مستندسازی بود که از ابتدای نبرد سوریه به همراه یک گروه از مستندسازان ایرانی برای ثبت دقیق جنایات سلفی‌ها و تکفیری‌ها در این کشور حضور پیدا کرده بود، در تاریخ بیست و هشت مرداد نود و دو، در آخرین جنایت گروه‌های تروریستی مخالفان حکومت بشار در درگیری‌های مناطق حاشیه‌ای دمشق توسط تروریست‌های تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید] پیکر مطهر شهید هادی باغبانی ابتدا در تاریخ سی مرداد نود و دو، در محل سکونت سابق وی در محله حکیمیه تهران و سپس در تاریخ سی و یک مرداد سال نود و دو،

"معرفی شهید رحیم کابلی" [شهید مدافع حرم حاج رحیم کابلی یکی از 13 شهید مازندران بود که 17 اردیبهشت 94 در جبهه خان طومان سوریه آسمانی شد] 🧕همسر شهید:ما سال 67 یعنی اواخر جنگ با هم ازدواج کردیم. آن موقع من 17 سال داشتم و حاجی 25 ساله بود. من اهل علی آبادکتول هستم و همسرم بهشهری بود🌱 {اخلاق شهید بسیار خوب بود. آنقدر که هر چه بگویم کم است. اهل صله رحم بود و از مهمانانش هم به خوبی پذیرایی می کرد} به نماز و روزه تأکید داشت. چیزی که به نفع دین و قرآن بود عمل می کرد.یک خصوصیت خوب حاج رحیم این بود که با هر کسی طبق سن و سالش برخورد می کرد:) او خودش از یادگاران دوران دفاع مقدس بود. 80 ماه هم سابقه جبهه داشت. خیلی حسرت دوستان شهیدش را می خورد. همیشه در مراسم و یادواره شهدا حضور فعال داشت🌱 همسرم می گفت هر وقت خبر شهادتم را شنیدی خدا را شکر کن و نماز شکر بخوان. گفته بود تنهایت نمی گذارم. من هم طبق سفارش او عمل کردم. بدون اینکه قطره اشکی بریزم بعد از شنیدن خبر شهادتش نماز شکر خواندم:) شروع جنگ در سوریه همزمان شد با دوران بازنشستگی او اما این موضوع دلیلی نشد تا شهید کابلی لباس رزم را از تن در بیاورد و خود را به معرکه جنگ با ترورست‌ها رساند✌️ وی به همراه تعدادی از همرزمان خود در اردیبهشت 95 پس از یک درگیری سخت و نابرابر در خان طومان سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از 6سال به وطن بازگشت🖤 روحش شاد و نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد....

"معرفی شهید رضا حاجی زاده" شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۶۶ در شهر آمل به دنیا آمد🌱 [رضا در سالی به دنیا آمده بود که بهترین بندگان خدا در کربلای ۵ خو‌ن داده بودند و او نیز همان راهی را رفت که بهترین فرزندان حضرت روح الله چراغ هدایتش بودند] {جان رضا نیز با همین محبت آمیخته شد و یار و دیار و خانه و زندگی را گذاشت و برای دفاع از حریم جلیله مخدرهای راهی سرزمین شام شد تا مبادا ذرهای به ساحت این بانو بی حرمتی شود و تاریخ دوباره تکرار} مادر شهید:زمانی که آقا رضا متولد شد فضای جامعه متأثر از جنگ تحمیلی بود. خانواده ما اگرچه توفیق نداشت شهیدی تقدیم کند اما از افراد نزدیکمان مردانی بودند که عازم جنگ شدند و خواهر زادهام نیز جانباز شد. رضا اولین شهید خانواده و مایه افتخار ماست✌️ در درگیری‌های بعدی خان طومان، شهید رضا حاجی زاده به دلیل اینکه تک تیراندازی از نیروها بود بالای ساختمان مستقر بود و هر کدام از تکفیری‌ها که جلو می‌آمدند را به هلاکت می‌رساند💪 از آن ساختمان به ساختمان دیگری تغییر مکان می‌دهد و سپس به سمت تانکی می‌رود که در آن نزدیکی می‌رود تا با نارنجک آن تانک را منفجر کند اما از دور تیری به سوی او شلیک می‌شود و به شهادت می‌رسد🖤 این شهید بزرگوار از شهدای لشکر عملیات ۲۵ کربلا به همراه ۱۲ تن دیگر از یارانش در روز ۱۷ اردیبهشت‌ماه سال ۹۵ در خان‌طومان سوریه به شهادت رسید که در ۲۱ مهر ۱۳۹۹ به وطن بازگشت و در ۲۴ مهر۱۳۹۹ تشیع شد✨ روحش شاد و نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد....

«🦋💙» - إِلى‌مَتى‌أَحارُفيكَ‌يامَوْلاىَ ..؟ تابہ‌کِی‌حیرآنِ‌تـوبـٰآشم‌مولآ... #جمعه_های_انتظار #کار_خودمونه

قمرکربلایی🌙💚 #مناسبتی #یاعباس #کربلایی_امیر_برومند

ای‌زیبا‌صنم✨💙 #مناسبتی #یاعباس #کربلایی_حسین‌ستوده