eitaa logo
بسیج مرکزبهداشت شماره یک اصفهان
227 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
179 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخراج افغانها صادر شد ضمناً، طبق دستور ، هر گونه منزل و ملکی که به افغانیا اجاره داده شود، قولنامه آن باطل است. و ملک مزبور نیز پلمپ و مهر و موم و مصادره می‌شود. لطفا به هر گروهی که دارید بفرستید ، تا املاک هم در جریان باشند 👌🏻👋🏻
⭕️: دانشجو نمیتواند آدم بدی باشد ۱/مسعود رجوی(دانشگاه تهران)منافق ۲/مسعود کشمیری(دانشگاه تهران)منافق ۳/ مریم رجوی(دانشگاه صنعتی شریف)منافق ۴/محمدرضاکلاهی(دانشگاه علم و صنعت)منافق ۵/عباس زریبافان(دانشگاه صنعتی شریف)منافق ۶/موسی خیابانی(دانشگاه تهران)منافق مابقی باشما... 🔰پ.ن:امام خمینی(ره):لفظ را همه می گویند، شاید شیطان را هم ازش بپرسند، می گوید من انقلابی هستم!‌‎ ‎‌امروز همه انقلابی هستند! امروز همه دلسوز برای ملت هستند!
استقرار ناوهای آمریکایی در خاورمیانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 علامه حسن زاده آملی ره: در اثـرات عجـیـب و شـگـفـتـی اسـت کـه حـتــی ذره ای از آن نصیب فردی که خـواب است، نمـی شـود... ✨🌙 از اذان صبح تا طلوع آفتاب را بین الطلوعین می گویند.
🏴 قافله عزای پیامبر اعظم(ص) 🕘 زمان: دوشنبه ۱۲ شهریورماه، ساعت ۹ صبح 🌍 مکان: از پل بزرگمهر به سمت گلستان شهدا 🔰 ستاد مردمی بزرگداشت ۲۸ صفر اصفهان
16.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفقا که میرن کربلا ملاقات آخر که داری میای از حرم بیرون .....
11.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ گذشته‌ای شرم آور که باز تکرار می‌شود، در نسخه اسرائیلی زندان ابوغریب چه می‌گذرد؟
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 🚨(فضیل بن عیاض )(قسمت اول) ✍️فضیل بن عیاض، پیش از آن که با شنیدن آیه اى از آیات قرآن توبه کند راهزن بود. وى در بیابان مرو خیمه زده بود و پلاسى پوشیده و کلاه پشمین بر سر و تسبیح در گردن افکنده و یاران بسیار داشت، همه دزد و راهزن. 🔸هر مال و جنس دزدیده شده اى که نزد او مى بردند، میان دوستان راهزن تقسیم مى کرد و بخشى هم خود برمى داشت. روزى کاروانى بزرگ مى آمد، در مسیر حرکتش آواز دزد شنید. ثروتمندى در میان کاروان، پولى قابل توجه داشت. برگرفت و گفت در جایى پنهان کنم تا اگر کاروان را بزنند، این پول برایم بماند. 🔹به بیابان رفت، خیمه اى دید در آن پلاس پوشى نشسته، پول به او سپرد. فضیل گفت در خیمه رو و در گوشه اى بگذار، خواجه پول در آنجا نهاد و بازگشت. چون به کاروان رسید، دزدان راه را بر کاروان بسته و همه اموال کاروان را به دزدى تصرف کرده بودند. 🔸آن مرد قصد خیمه پلاس پوش کرد. چون آنجا رسید، دزدان را دید که مال تقسیم مى کردند. گفت آه، من مال خود را به دزدان سپرده بودم. خواست باز گردد، فضیل او را بدید و آواز داد که بیا. 🔹چون نزد فضیل آمد، فضیل گفت چه کار دارى؟ گفت جهت امانت آمده ام. گفت همان جا که نهاده اى بردار. برفت و برداشت. یاران فضیل را گفتند ما در این کاروان هیچ زر نیافتیم و تو چندین زر باز مى دهى. 🔸فضیل گفت او به من گمان نیکو برد و من نیز به خداى تعالى گمان نیکو مى برم. من گمان او را به راستى تحقق دادم تا باشد که خداى تعالى گمان من نیز به راستى تحقق دهد. 📚منابع: 1. تذکرة الاولیا، فریدالدین عطار نیشابوری 2. زیبایی های اخلاق، حسین انصاریان، صفحه 266
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔸(قسمت دوم) ✍️فضیل بن عیاض در اوایل، راهزن بود و در همان اوقات، نسبت به یکی از زنان علاقمند شده بود. وی شبی از شب ها برای آنکه به وصال آن زن برسد. از دیواری بالا رفت تا به منزل او برود، ناگاه آواز گوینده ای را شنید که این آیه را تلاوت می نمود: 🔹أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ(1) آیا وقت آن نرسیده است آنان که ایمان آورده اند، قلب هایشان از برای یاد خدا نرم شود. همین که فضیل این آیه را شنید، با خود گفت: وقت آن شده که دل آهنین من، چون موم، از آتش توبه نرم گردد. 🔸او همان شب، سر به بیابان نهاد و بعد از طی مسافتی، به کاروان سرایی رسید که جماعتی از کاروانیان در آنجا پیاده شده و به استراحت می پرداختند. نیمه شب، کاروانیان برخاستند و گفتند: برخیزند تا روانه شویم. یکی از آنها گفت: توقف کنید تا روز شود؛ زیرا که فضیل در راه است. 🔹فضیل از شنیدن این حرف، ناراحت شد و به آنها گفت: جوانمردان! فضیل، اکنون در مقابل شماست، از ناحیه او، خاطر جمع باشید و حرکت کنید. رسم فضیل این بود که هر مالی را که می دزدید، نام صاحبانش را در طوماری ثبت می نمود، بنابراین صاحبان اموال را طلبید و به هر نحو بود، رضایت آنان را به دست را آورد. 🔸یک یهودی که فضیل از او مال زیادی دزدیده بود باقی ماند. آن یهودی در شام زندگی می کرد. بنابراین فضیل به شام رفت و یهودی را پیدا کرد و جریان توبه خود را به او گفت و از او حلالیت طلبید. یهودی به فضیل گفت: 🔹من سوگند خورده ام تا مال خود را نستانم، رضایت ندهم، و اکنون که مالی در دست نداری، باید به خانه من بیایی و از پولی که من در زیر بساط دارم برداشته و به من بدهی، تا سوگند خود را نشکسته باشم و تو هم به مراد خود که رضایتمندی من است برسی. مرد یهودی فضیل را به خانه خود برد. 🔸آنگاه فضیل دست به زیر تشک وی برد و مرتب زر برداشته و به یهودی داد؛ تا هنگامی که ذمه خود را بری نمود. مرد یهودی پس از مشاهده این جریان مسلمان شد و گفت : آیا می دانی که چرا مسلمان شدم! فضیل گفت: خیر! 🔹مرد یهود گفت: در کتاب آسمانی تورات خوانده بودم هر کس از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، به راستی توبه کند، خاک برای او به خواست خداوند عالم، مبدل به طلا گردد. چون در زیر بساط من به غیر از خاک چیزی نبود، می خواستم تو را امتحان کنم و از این راه، حقانیت اسلام را هم بشناسم؛ 💯به همین دلیل چون چنین دیدم، مسلمان شدم 📚1) حدید آیه 16. کشکول طبسی، ص 37 - 36