eitaa logo
بسیج مرکزبهداشت شماره یک اصفهان
227 دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
188 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️خطرات زبان 🟠اللِّسَانُ سَبُعٌ، إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ 📿زبان تربيت نشده، درنده اى است كه اگر رهايش كنى مى گزد. 📘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» 🌷 آرامش یعنی؛ ✨قایق زندگیتان را، 🌷دست کسی بسپارید که، ✨صاحب ساحل آرامش است... سلام صبح تون بخیر امروز از خدای مهربان . ✨قشنگترین، آرامش‌بخش‌ترین و 🌷شادترین آخر هفته رابرایتان آرزومندم
📸 مرزبانی در برف چندمتری اردیبهشت اینجا نوار صفر مرزی پیرانشهر است ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ایراد نداره خیلیا از آقا انگشتر و چفیه میخوان 🔹 ولی ادب این مرد بحرینی و درخواستش از حضرت اقا شگفت زده ام کرد حتما ببینید
⭕️ قرعه‌کشی جام ملت‌های آسیا انجام شد 🔸گروه A: قطر، چین، تاجیکستان، لبنان 🔷گروه B: استرالیا، هند، سوریه، ازبکستان 🔸گروه C: ایران، هنگ‌کنگ، فلسطین، امارات 🔷گروه D: ژاپن، اندونزی، ویتنام، عراق 🔸گروه E: کره جنوبی، مالزی، بحرین، اردن 🔷گروه F: عربستان، تایلند، قرقیزستان، عمان
معاون مهمانسرای حرم مطهر امام رضا (علیه السلام)، در شب میلاد حضرت امام محمدالجواد (علیه السلام) این داستان جالب رو نقل کردند: زمانی که معاون امداد حرم امام رضا (علیه السلام)بودم، وظیفه داشتیم غذاهای باقیمانده مهمانسرا را آخر وقت به مناطقی در حاشیه شهر مشهد برده و بین مردم توزیع کنیم. شبی با خادم "مسجد ..." ، تماس گرفته و به او گفتم: امشب قرار است ، به منطقه شما آمده و توزیع غذا کنیم لطفا آماده همکاری با ما باش نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم بطوری که امکان توزیع غذا میسر نبود! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا (علیه السلام)بیاورند و اینگونه شلوغ شده و کاری از دستم بر نمی آید تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم‌ افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا (علیه السلام) خواستم: آقا جان خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند، دست خالی برنگردند . انرژی ای در درونم احساس کردم و از خادم محله پرسیدم بزرگ این محله یا به اصطلاح لات این محله کیه؟ با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت: اسمش جعفر پلنگه گفتم بگو بیاد و زنگش زد ، اونم گفته بود نیم ساعته میرسم جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا (علیه السلام) اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن ، از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا (علیه السلام)هستم چشم به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذاهم به خودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت: آقای "راست نجات "شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و.... اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری ام در حرم آمد آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا (علیه السلام) هستم گفتم: بله؟ گفت : من روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا (علیه السلام) و در صحن ها میچرخم و مهرها و زیارتنامه های زمین و اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان شبی که شما به محله ما اومدین، همان روز در راه برگشتن به خونه به درب مهمانسرای حضرت رسیدم و به امام رضا (علیه السلام) در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟ وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت: آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو وقتی نا امید شدم و خواستم‌به خانه برگردم، پشت سرم، آن خادم به همکارش گفت مواظب اون آقا باش جیب مردم رو نزنه، هنگامی که این را شنیدم دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا (علیه السلام)گفتم دیگه برای جمع کردن مهرها نمیام ، خداحافظ که شب ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا (علیه السلام) در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز گفتم من که جیب بری نکردم چرا احضارم کردند پیش شما اومدم حالا آمده ام بگویم: امام رضا (علیه السلام)چقدر مهربونه یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم 🍃🌸🍃🌸🍃
33.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥این جنایته، خوشتیپی نیست‼️ 🔰 دکتر سیدعلی مرعشی 🌏 👇 🆔 @takhribchi110
base.apk
38.83M
سلام و ادب.....🌷 این برنامه خیلی جالبه حتما نصب کنید هر ساعت یک آیه قرآن با معنی وتصویر طبیعت زیبا در پس زمینه گوشی قرار می گیره . اگر استفاده نمودید و حظ بردید ما رو از دعای خیرتون فراموش نفرمایید در انتشار این برنامه ی زیبای کاربردی کوشا باشید 😉 @baclassha
🔴 داستانی بسیار زیبا در داروخانه، ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ با زبان ساده ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ . ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟ ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ .... ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ، ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ .... ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ، ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ .. ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ،ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺵ ﯾﺦ ﺯﺩ .. ﭼــﻪ ﺣﻘﯿــﺮﻭﻛﻮﭼﮏ ﺍﺳــﺖ ﺁﻥ ﮐﺴــﯽ ﻛــﻪ ﺑــﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻐــﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ ! ﭼــﺮﺍ ﻛـــﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧــﺪ ﺑﻌــﺪ ﺍﺯ ﺑــﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧــﺞ ، ﺷــــﺎﻩ ﻭ ﺳـﺮﺑــﺎﺯ ، ﻫـﻤــﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒــﻪ ﻗــــﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧـــﺪ. جايگاه شاه و گدا ، دارا و ندار ، قبراست... "انسانیت" هست كه به یادگار می ماند..
سلام دوستان خوب. صبح قشنگ شما بخیر و شادی. صبحی تازه؛ فرصتی تازه. به قول شاعر: ای که دستت میرسد کاری بکن. قبل از آنکه؛ از تو ناید؛ هیچ کار. 🦋🦋🦋