#پندانـــــــهـــ
✍ قدر عافیت را بدان
🔹یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند.
🔸در همان کشتی دانایی نیز بود.
🔹غلام از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریهوزاری میکرد.
🔸مسافران از گریهوزاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان دانا از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت کند.
🔹بازرگان اجازه داد. دانا فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسید او را بیرون آوردند.
🔸غلام بعد از آن در گوشهای از کشتی ساکت و آرام نشست.
🔹اهل کشتی از دانا سوال کردند:
در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد؟
🔸دانا گفت:
این غلام قدر عافیت این کشتی را نمیدانست و چون به دریا افتاد فهمید که کـشتی جای امن و آرامی است.
💢 قدر عافیت را کسی میداند که به مصیبتی گرفتار آید.
┏━━━━━━━━━🌺🍃━┓
#خبرگزاری_بسیج_آوج
https://eitaa.com/basijnewsir_avaj
┗━🌺🍃━━━━━━━━━
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت :
بشکن وبخور وبرای من دعا کن...!
بهلول گردوها را شکست و خورد
ما دعا نکرد ...!
آن مرد گفت : گردوها را می خوری
نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم ...!
بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است ...
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن..
که خواجه خود روش بنده پروری داند...
#پندانه
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
┏━━━━━━━━━🌺🍃━┓
#خبرگزاری_بسیج_آوج
https://eitaa.com/basijnewsir_avaj
┗━🌺🍃━━━━━━━━━