eitaa logo
پایگاه مقاومت بسیج المهدی(عج) پیشوا
1هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
515 ویدیو
13 فایل
💥کانال اطلاع رسانی: پایگاه مقاومت بسیج المهدی(عج) ارتباط با فرمانده @Dar_entezar_shahadat هیئت رایه الزهراء(س) گروه سرود ساکنان آسمان مسجد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شهرستان مقدس پیشوا
مشاهده در ایتا
دانلود
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مشاور امین قبولی و طاعات و عباداتتون من یک پسر هستم ۱۶ ساله از صبح تا شب مشغول بازی های کامپیوتری و گوشی بودم و خانواده ام از اینکه من درس نمیخونم ناراضی بودن و یکی از روزها به همرام دوستانم داخل یک گپ چت من با یک دختر آشنا شدم اون و من از اولا همیدیگرو مسخره میکردیم بعدش منم خوشم از اون دختر اومد اونم اولش نمیتونست به هر کسی اعتماد کنه و یک روز همش از مرگ و نا امیدی و صبحت میکرد و میگفت من خیلی بد بخت هستم منم سعی کردم بدونم مشکلش چیه اونم به من اعتماد کرد و مشکلشو گفت گفت پسر عموم بزرگه و منو دوست داره ولی من دوسش ندارم و میگن باید با اون ازدواج کنم همش از درداش میگفت من هم سعی میکردم آرومش کنم و بهش دلداری بدم و واقعن نمیتونستم اون توی اون شرایط تنها بزار چون واقعن با خودم فکر میکردم که خدا این بنده اش رو واسه کمک فرستاده و من حالا نخام کمکش کنم منم تا جایی که سعی میکردم ک باهاش خوب باشم و آرومش کنم و معتقد بودم که کار خدا بوده در واقع منو واسطه قرار داده که به این دختر کمک کنم بعد از مدتی گفتم پسر عموت چیشد اونم میگفت مثل اینکه خانواده ام راضی شدن که باهاش ازدواج نکنم اما همچنان حرفش هست بین خانواده ام بعد از مدتی فهمیدم اونم منو دوست داره و عاشقم شده منم دوسش داشتم و به من گفت که از من خوشش میاد من هم قبل از اینکه اون به من بگه که عاشقم شده همیشه از خدا خاستم و دوسش داشتم و میگفت خدایا چی میشه منو اون به هم برسیم و بعد از مدتی که متوجه دوست داشتن همدیگر شدیم از خدا خاستم راهشو جلوم بزاره و کمکم کنه و خیالم راحت بشه که بهش میرسم و این امکان وجود داره و واقعن از ته دل از خدا خاستم و دقیقن چند شب بعدش همون دختر به من گفت بیا با هم درس بخونیم و یک دانشگاه قبول بشیم و همدیگر رو ببینیم و اگه خوشمون اومد باهم ازدواج کنیم من هم معتقد بودم که از خدا خاستم اونم راهشو گزاشته جلوم و راهش درس خوندن و رسیدن بهش هست منم در واقع میخام تمام تلاشمو کنم و اونم تمام تلاششو کنه که برا کنکور سال آینده بخونیم و توی یک دانشگاه قبول بشیم و به هم برسیم خاستم بدونم نظر شما در این مورد چه چیزی است. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم 👇 بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام خدمت شما پسر مهربان و فهمیده ام طاعات و عبادات شما هم قبول درگاه حق جای بس خرسندی است که در این سن اهل مشورت و انشاالله عمل به مشاوره هستید. پیام شما را با دقت خواندم، و احساس شما را درک میکنم. از این بابت که هر دوی شما در سن قلیان احساسات و غرائز نوجوانی هستید و این کشش و میل در نهاد شما گذاشته شده است. اما چند سوال که دلم میخواد صادقانه به آن پاسخ بدین. ۱. آیا شما اولین پسری هستید که ایشان به شما پیام میدهند؟ ۲.آیا شما آخرین پسری خواهید بود که ایشان به شما پیام می دهند؟ ۳. آیا در صورت ازدواج، باز هم شما تنها فردی خواهید بود که برای حل مشکلاتشان به شما رجوع خواهند کرد یا مردان دیگری هستند که به کمک ایشان بیایند و سنگ صبور شوند چون شاید با خود فکر کنند که کار خدا بوده؟ ۴. اصلا یعنی چه کار خدا بودن؟ کمک به هم نوع با چه شرایط و مجوزی باید صورت بگیرد؟ چقدر باید رعایت حدود در این کمکها صورت بگیرد؟ ۵. آیا شما پسرعموی ایشان را دیده اید؟ اصلا ایشان عمویی دارند؟! ۷. چگونه مطمئن شدید که مخاطب شما دختر است؟ با عکس شخصی یا پرو فایل ایشان؟!! چگونه مطمئن شدید که هم سن شماست؟ فقط صرفا چون خودش گفت اطمینان کردید. ۶. چرا باید یک پسر در فضای مجازی در شرایطی که اصلا نمیتوان یقین کرد که کیست و چیست و کجاست و ... بشود محرم راز یک بانوی عفیف و با خدا؟! خانواده کجاست و چه نقشی در زندگی دارد؟ خدا کجای زندگی ماست؟ و .... من و شما نمی خواهیم وارد هیچ قضاوتی بشویم، اما میخواهیم عاقلانه و منطقی برای برنامه ریزی برای آینده فکر کنیم و تصمیم بگیریم. گفتم عاقلانه، بنظر خودت پسرم در این شرایط سنی و فضایی که حس میکنم وابستگی صورت گرفته، چقدر فکر میکنی بتوانی به شناخت عاقلانه بدون درگیری احساسی و غریزی برسی؟ ادامه👇👇👇