🔴 نقل قول تاریخی یا مذمت انقلابی گری؟‼
🔸هفته گذشته مصاحبه ای از آقای موسوی خویینی ها به عنوان یکی از افراد موثر جریان اصلاحات طی سه قسمت منتشر شد. فرد یادشده به عنوان یکی از کنشگران سیاسی جریان مزبور؛ معمولا کمتر در ویترین رسانه ها قرار می گیرد اما معمولا در امر جهت دهی سیاسی و خط دهی و جریان سازی، فعال و متبحر است. مجال پرداختن به جزییات مصاحبه طولانی وی وجود ندارد اما با دقت و موشکافی در کلیت مطالب مطرح شده می توان نکات تامل برانگیزی را مورد توجه قرار داد:
🔻۱. با نقل قول های تاریخی (هرچند در برخی موارد به لحاظ جزیی درست اما گزینش شده ) نوعی روایت شفاهی از مناسبات درونی تاریخ انقلاب/جمهوری اسلامی به مخاطب القا شده است که با واقعیات و فضا و جهت گیری کلی دوران گذشته متفاوت است. این تفاوت با تعمدی زیرکانه رقم خورده و نتیجه آن چیزی جز انحراف و دیگرنمایی واقعیات تاریخی نیست.
🔻۲. پس از صحبت های اقای موسوی خویینی ها که عمدتا در نسبت دادن تندروی به آقای هاشمی رفسنجانی بود برخی از چهره های جریان چپ در مقام دفاع از هاشمی درآمدند. حاصل این پاس کاری سیاسی!!! کنش و واکنش های به ظاهر متضاد؛ تایید یک سخن واحد بود و آن #مذمت_انقلابی گری!! یعنی به مخاطب کم اطلاع در آستانه چهل سالگی انقلاب؛ این گونه القا شد که هم راست تندرو بود و هم چپ!! #انقلابی گری بد بود و تنها امثال لیبرال هایی مثل بازرگان ، درست عمل کردند!! #دفن انقلابی گری با ظاهری از نقل قول های تاریخ شفاهی و با کلیدواژه قانون!!! با روکشی از نقل قول تاریخی در عمل صورت گرفت.
🔻۳. دقت بفرمایید آنچه ترسیم شد یک روایت کاملا دنیایی است. همه افراد انقلابی به زعم این آقایان؛ کنشگر و بازیگر صحنه سیاسی هستند. کوچکترین رنگ و بویی از عنایت خدا در این نوع روایتگری نیست. در این مدل از روایتگری؛ قداست زدایی از انقلاب اسلامی و امام (ره) و مقام معظم رهبری با تعمیم و بزرگنمایی سیاسی کاری برخی افراد صورت گرفته است. همه چیز دنیای رقابت سیاسی بوده و بس. با این روایت، انقلاب اسلامی هیچ ماهیت قدسی ندارد و همه چیز در فضای رقابت و قدرت تحلیل می شود.
🔻۴. در این روایت انحرافی؛ جایگاه و کارکرد ولایت فقیه به کارراه اندازی؛ عمل گرایی و حتی دورزدن قانون تقلیل داده شده است. کمترین نشانی از مبانی دینی ولایت فقیه نیست و اصولا همه جا تعمدا از لفظ رهبر استفاده شده است. به طور غیرمستقیم در ذهن مخاطب این نکته جاسازی می شود که حضرت امام صرفا یک رهبر کاریزما بود و نه بیشتر. از این رو رهبری هم صرفا کارکرد حفظ وحدت دارد و در ذیل قانون موضوعیت دارد.