eitaa logo
بصیر عماریون (مُلک سلیمانی)
1.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
22 فایل
#عمـــــاریون_رهبــــــــریم 🔮در شـــام شـــوم خواص کور نور بصیــــرت عمــار آرزوست #ما_ملت_امام_حسینیم 🆔 @basirammareyon 🆔 @porsemanammareyon 🆔 @Tebammareyon 🆔 @hafezanammareyon
مشاهده در ایتا
دانلود
هر وقت ‌می‌خواست‌ برایِ بچـه هـا‌ یادگارۍ بنویسه مینوشت : 《مَن کان لِله کانَ الله لَه》 هر کۍ با‌ خدا‌ باشہ‌ خدا‌ با‌ اوست 💔
🔸دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می کردند، علت را پرسیدم ، گفتند : "وقت نماز است " همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا تا نماز اول وقت بخوانیم.خلبان گفت : "این منطقه زیاد امن نیست اگر صلاح می دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم " شهید صیاد گفتند :"هیچ اشکالی ندارد .. ما باید همین جا نمازمان را بخوانیم .. 🔹 " خلبان اطاعت کرد و هلی کوپتر نشست.با آب قمقمه ای که داشتیم وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم وقتی طلبه های شیراز از آیت الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند ایشان فرمودند : "بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید ، اگر صیاد شیرازی شدید ، هم دنیا را دارید و هم آخرت را .. " 🌷 🔹شهادت: ۱۳۷۸/۱/۲۱ - تهران توسط گروهک صهیونیستی منافقین 🇮🇷 @molksolimann
📝 ... ☘ روضه بذار گوش کنیم.... 🍃یک دوست دیگری هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف می‌کرد: با شهید دهقان امیری در گلزار شهدا بهشت زهرا(سلام الله علیها) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم. 🍃بعد سر خاک بقیه شهدا رفتیم و هر شهیدی را که می‌شناخت سر خاکش می‌ایستاد و حدود یک ربع راجع به شهید صحبت می‌کرد، جوری حرف می‌زد و خاطره تعریف می‌کرد که انگار سال ها با آن شهید رفیق بوده است. 🍃گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبت‌هایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری می‌کرد که: «ای که بر تربت من می‌گذری، روضه بخوان/نام زینب(سلام الله علیها) شنوم زیر لحد گریه کنم» 🍃گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم. وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت. 🍃بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و محمدرضا بود. 🕊 🌹
🌴پس از پایـان جنگ ۳۳ روزه ... مادر حاج عماد مغنیه از او پرسیده بود که آیا این همه ویرانی را می توان درست ڪرد؟ حاج عماد در جواب گفته بود یک نفر قرار است بیاید که کار خودش را خوب بلد است. " شهیـد حسـن شــاطری " که در لبنان به نام "حسام خوشنویس" 🍃معروف شد و سالها بدون هیچ مرزی در میان اهل تسنن و تشیع آذربایجان ، ڪردستان و کشورهـای افغانستان و عـراق ، در زیـر باران خطرهـا ... جاده کشیده بود و مدرسه ساخته بود ، برای این کار انتخاب شده بود ... سید حسن نصرالله میان مردم رفت و گفت لبنان را از آن چیزی که بود زیباتر خواهیم ساخت "اجمل مما کانت ..." 🌿به تعبیر سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی ؛ حسام خوشنویس یا همان سردار شاطری ما تنها لبنان را نساخت بلکه دلهای مردم لبنان و منطقه را از مسیحی و سنی و .. را فتح نمود و پیروزی دنیای اسلام را تکمیل نمود. 🥀 🕊🌷
‍ ‍ اصلا تاكتيك عباس در واحد اطلاعات و عمليات، ملاقات با سران گروهك‌ها بود و بيشتر وقتش صرف رفت و آمد ميان آنها می‌شد. غالبا هم تنها می‌رفت و بدون اسلحه. مثلا يك گردن كلفتی به اسم «علی مريوان» دار و دسته مسلح سی_چهل نفری راه انداخته بود. عباس تصميم گرفت كه «علی مريوان» را وادار به تسليم كند. ● اراده كرد و رفت پيش شان. اميدوار نبوديم زنده برگردد، جلويش را هم نمی‌توانستيم بگيريم. تصميم كه می گرفت ديگر تمام بود. هر چه می‌گفتيم بابا! اينها كه آدم نيستند، می‌روی، سرت را برايمان می‌فرستند، عين خيالش نبود. ● مدتی با آنها رفت و آمد می‌كرد، با آنها غذا می‌خورد، حتی كنارشان می‌خوابيد! اينها عباس را می‌شناختند كه كيست و چه كاره است ولی بهش «تو» نمی‌گفتند. بالاخره «علی مريوان» و دار و دسته‌اش داوطلبانه تسليم شدند. ● دفترچه خاطره علی مريوان كه دست بچه‌ها افتاد ديدند يك جا درباره عباس نوشته: «چند بار تصميم گرفتم او را از بين ببرم، ولي ديدم اين كار ناجوانمردانه‌ای است. عباس بدون اسلحه و آدم می‌آيد. اين ها همه حسن نيت او را نشان می‌دهد. كار درستی نيست كه به او صدمه بزنم...». 📎پ ن: چهارمین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله «ص» 🌷 ● ولادت: ۱۳۳۶، قهرود کاشان ●شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳، عملیات بدر، شرق دجله 🌸