eitaa logo
بصیرت
385 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
7.2هزار ویدیو
32 فایل
چه‌بنویسم ؟! قلم‌مات ِ علی ست . نوشتند‌ مارا گدای ِ حسن . بصیرت وار باش مومن (: السلام‌ ُ علیڪ‌ َیا‌ بقیة‌ َ اللہ . کپی؟! نعم . نوکر ِ اهل‌بیت : @yahydar1395 .
مشاهده در ایتا
دانلود
✅آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) : ✍ شیطان سراغ بعضی اشخاص می رود و آنها را دچار وسوسه می کند که : «خدا هست؟ نیست؟ آیا پیغمبر راست است؟ این حرف‌ها راست است؟ قیامتی در کار هست؟ آنها هم هر کاری می‌کنند که شیطان را رد کنند نمی شود. چنین کسانی باید زیاد ذکر «لا حَولَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِي العَظيم» را بگویند. گاه پیش می آید که کسانی مبتلا به وسوسه های شیطان می شوند، آنها نزد من می آیند و من این ذکر را یادشان می دهم. 📚 در محضر مجتهدی ، جزء ۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📱 https://eitaa.com/basirat113_110🌷
✍حكيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى كرد: عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملك و دولت اعتماد كرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول، اندك اندك آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است، اگر هنرمند تهيدست گردد، غمى نيست زيرا هنرش در ذاتش باقى است و خود آن دولت و مايه ثروت است، او هر جا رود از او قدرشناسى كنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولى آدم بى هنر، با دريوزگى و سختى لقمه نانى به دست آورد. https://eitaa.com/basirat113_110🌷
12.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍🏻اگرخدای ناکرده؛ اگر احیانا انقلاب را قبول ندارید، با آخوند خوب نیستید، ضد رژیم هستید، به حزب الهی ها اعتقاد ندارید، بادقت تحلیل این جوان را گوش کنید.وبرای گروهای دیگربفرستید شما هم برای سربلندی ایران عزیز تر از جان بکوشید٪ (((((نشرهمگانی ))))) https://eitaa.com/basirat113_110🌷
نفس انسان اقبال و ادبار دارد؛ یعنی برخی زمان‌ها دارای شور و نشاط معنوی بوده و دوست دارد اعمال عبادی، ذکر و فکر داشته باشد، ولی گاهی دچار بی‌حالی، کسلی و بی‌انگیزگی می‌شود. در این هنگام بهتر است سالک با نفسش مدارا کند تا از سلوک شانه خالی نکند. تهیه https://eitaa.com/basirat113_110🌷 ✿◉ --------------------------------------------------------------
امام خمـــــینی (ره) : «خـواندن در ســـر نـوشت انـسان تاثـیر دارد.» هر روز بعد از نماز صبح دعای عهد را بخوانید. https://eitaa.com/basirat113_110🌷
علامه طهراني(ره) در كتاب نور ملكوت قرآن مي فرمايد : يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد ، گریه بسیاری کرد ، سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت : سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. خودم خدمتش را مینمودم ؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم ؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بد اخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. به همين جهت عيال اختيار نكردم ، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم ، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! او كه خواب آلود بود ؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد. نور ملكوت قرآن ، ج‏۱ ، ص۱۴۱ https://eitaa.com/basirat113_110🌷
امام خمـــــینی (ره) : «خـواندن در ســـر نـوشت انـسان تاثـیر دارد.» هر روز بعد از نماز صبح دعای عهد را بخوانید. https://eitaa.com/basirat113_110🌷
علامه طهراني(ره) در كتاب نور ملكوت قرآن مي فرمايد : يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد ، گریه بسیاری کرد ، سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت : سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. خودم خدمتش را مینمودم ؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم ؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بد اخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. به همين جهت عيال اختيار نكردم ، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم ، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! او كه خواب آلود بود ؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد. نور ملكوت قرآن ، ج‏۱ ، ص۱۴۱ https://eitaa.com/basirat113_110🌷 --------------------------------------------------------------
کاش‌روزی‌برسه،که‌به‌همه‌مژه‌بدیم.. یوسف‌فاطمه‌آمد!! دیدی؟! من‌سلامش‌کردم:) پاسخم‌داد ، امام‌پاسخش‌طوری‌بود باخودم‌زمزمه‌کردم‌که‌امام‌.. میشناسدمگراین‌بی‌سروبی‌سامان‌را؟! وشنیدم‌فرمود : توهمانی‌که«فـــرج»میخواندی• .
امیرالمؤمنین عليه السلام: أيُّها النّاسُ، اعلَموا أنّهُ ليسَ بعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزُّورِ فيهِ، و لا بحَكيمٍ مَن رَضِيَ بثَناءِ الجاهِلِ علَيهِ اى مردم! بدانيد كه هر كس از سخن دروغ و ناحقّ درباره خود رنجيده شود، خردمند نيست و هر كس از مدح و ثناى نادان درباره خود خوشحال شود، حكيم نمى باشد تحف العقول صفحه208 https://eitaa.com/basirat113_110🌷
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین جان! آقاجان از ما راضی هستی شرمنده ام می پرسم !!!هرچند ما که واست سری ندادیم برات هنوز ! حجت‌الاسلام https://eitaa.com/basirat113_110🌷